ماه و مهر |
چند روز پیش یه کتابی به دستم رسید که نکات خوبی توش بود البته برای پدر مادرا که اینجا به بعضی نوشته هاش اشاره میکنم. معلمان میگفتند ادیسون به درد تحصیل کردن نمی خورد چون کم هوش است. مادر ادیسون معتقد بود که فرزندش نابغه است بعدها دنیا دید که حرف مادر ادیسون درست از اب درامد. از مادری که به عنوان مادر نمونه شناخته شده بود پرسیدم در تربیت کدام اصل را رعایت کنم؟ گفت: سه اصل را . گفتم :ان سه اصل کدامند؟ گفت : صبر صبر صبر. پرسیدم :رمز ارتباط موفق با بچه چیست ؟ گفت مثل ان چه که بچه میخواهد شروع کن ان طوری که خودت میخواهی تمام کن. فرق است بین پدر ومادری که به فرزندشان یاد میدهند که اول خودت بعد دیگران با پدر ومادری که به فرزندشان می اموزند اول دیگران بعد خودت. اولی خودش ودیگران را نا بود میکند ولی فرزند دوم خودش ودیگران را نجات می دهد. اگر فرزندت گرسنه است غذایی به او بده که مسموم نباشد اگر فرزندت برهنه است لباسی به اوبپوشان که کثیف نباشد اگر فرزندت غمگین است نوازشی کن که با منت نباشد اگر فرزندت ضعفی دارد کمکش کن که بدون حامی نباشد ولی اگر فرزند ایمانش ضعیف باشد زود به گذشته برگرد وببین کجا اشتباهی رخ داده است وسریع اقدام کن چون اگر همین یکی را نداشته باشد ان غذا لباس محبت به درد او نمیخورد پدر ومادری درباره احترام به پدر ومادر به اندازه یک کتاب برای فرزندانشان صحبت کردند وپدر ومادر دیگری شبهبی جمعه به همراه فرزندانشان به دیدن پدر ومادر خودشان می رفتند بدون اینکه حرفی زده باشند. امروز فقط فرزندان پدر ومادر دومی هستند که می دانند که چگونه به پدر ومادر خود احترام بگذارند . بچه ای اب خواست مادرش با منت وناله کردن بلند شد وشروع کرد به بد وبیراه گفتن : مگه من کلفت خانه هستم .مکه دست نداری .تا کی من باید در خانه کلفتی کنم . در بین راه فرشته ها لیوان اب را برگرداندند واب به زمین ریخت.چون منت های مادر به صورت زهری درامده بود که ممکن بود فرزندش را مسموم کند. مادری ده روز مدام به فرزندش تکرار میکرد : امتحان داری امتحان داری. فرزندش دچار اضطراب شد.تیک گرفت وبه سوی افسردگی پیش رفت و مادر صد روز دوندگی کرد تا اینکه فرزندش به حالت اول برگردد. کودکی که تا هفت سالگی بچگی نکند تا اخر عمر بچه خواهد ماند هرچه کودک در خانه بتواند بیشتر ببیند بشنود لمس کند بچشد ببوید تجربه کند بسازد خراب کند نظر بدهد مشارکت کند .در جامعه بهتر خواهد توانست زندگی کند برگرفته از کتاب والدین ثمر بخش تربیت اثر بخش تالیف دکتر غلامحسین عدالتی [ چهارشنبه 86/2/19 ] [ 11:17 عصر ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
انروز یکی از معلمان به مدرسه نیامده بود. برای همین رفتم به کلاس تا بتونم کلاس رو اداره کنم.. بچه ها ادبیات داشتند وقرار بود معلم از اونا بپرسه. از 4 الی 5 نفر که پرسیدم در حین سئوالات بحث ما به مسئله روز یعنی مبارزه با بی حجابی کشیده شد. بچه ها با شور وحرارت به این مسئله اشاره می کردند و بعضی موارد رو که شنیده بودند یا دیده بودندرو تعریف میکردند. ( از برخورد نیروهای انتظامی با انها در خیابانها) یکی از بچه ها به یکی از دخترای فامیلش اشاره کرد که با وضعی نا جور در همه جا دیده میشد و با کسی ازدواج کرد که از خودش بدتر بود وزندگی انها به دو ماه نکشید و از هم جدا شدند .تمام نگرانی خانواده سهل انگار اون الان اینه که با فیلمهایی که در طی این دوماه با وضع نا جور از دخترشان دست پسره است چکار کنند که نکنه پسره برای انتقام این فیلمها تکثیر کنه و الی اخر.... همه کلاس ساکت شد و من شروع کردم گفتم بچه ها هر انسانی که پا به عرصه دنیا میذاره یه هدفی داره اصلا هر موجودی یه هدفی داره شما یه مرغ رو در نظر بگیرید ما یه مقدار بهش اب و دون میدیم بعدش یه تخم به ما هدیه میده واین ادامه داره گاو گوسفند پرندگان درختان همه به این ترتیب یه فایده ای دارن حالا فکرش رو بکنید ما که انسانیم واشرف مخلوقات ما چه فایده ای باید داشته باشیم؟ بخوابیم بخوریم بنوشیم ودوباره این تکرار ومنتظر مرگ باشیم وتمام ... به نظر شما این با نظمی عجیب که در جهان حاکمه جور در می اد؟ تازه ما باید خوشحال باشیم که کاملترین دین خدا رو داریم . با بهترین ادماش که اولیا دین ما هستند. ایا شایسته که با ان همه سفارش که درباره پوشش زنان شده ما بیایم با ان وضع ناپسندو گهگاهی خنده دار وشلختگی در انظار ظاهر بشیم. خیلی صحبت کردیم بچه ها هم خیلی حرفها داشتند که زنگ خورد و مجالی نبود ....... در ادامه باید گفت که مقصر واقعی به نظر من در درجه اول ما بزرگتراییم.ما هستیم که از کوچکی درست زندگی کردن رو به بچه هامون یاد نمیدیم ما هستیم که چشمو هم چشمی رو به بچه هامون یاد میدیم خودمون انجام میدیم واین بچه وقتی بزرگتر شد وخواسته هاش بیشتر شد داشتن ونداشتن پدر ومادر براش اهمیتی نداره وفقط میخواهد تا از فلانی عقب تر نباشه. چیزی که ما معلما تو مدرسه خیلی از این مسائل رو می بینیم وبعضی وقتها مادرا برا حل این مشکل از ما کمک میخوان. این بچه ها وقتی حساب هم جیز دستشان امد پر خطر میشوند.تهدید میکنند وپدر ومادر برای ابرو هم که شده ناچار به اطاعتند. اگر غیر اینه چرا ما باید در خیابانها شاهد مادرانی باشیم که با حجاب کامل وبا چادرند ودر کنارشان دختری قرار دارد که با رفتار مادر ناموزون. مسئله بعدی خود ما معلمان هستیم . 13 ارذیبهشت امسال که از طرف مسئولین اموزش وپرورش گردهمایی برای تجلیل از معلمان نمونه برگزار شد بعضی همکاران ما با دخترانشان به جشن امده بدوند مادر با چادر ودختر 16 الی 17 ساله پوششی نا متعارف انهم در جمع معلمان که جای تعجب بود. یا دخترانی هشت نه ساله که همراه مادرانشان امده بودند با پوششی که نمیدونم چی بگم. مثل اینکه واقعا داره یادمون میره ما مسلمونیم. اگر ما مادران از همین سن نزدیک به تکلیف پوشش مناسب را به انها نیاموزیم پس کی باید شروع کنیم. انهم ما معلمان که شغلمون رومقدس میدونیم .ما که نمیتونیم در اصلاح خود وخانواده خود بکوشیم چگونه میتونیم به تربیت دیگران بپردازیم. من متاسفم که این رو میگم ولی باید بگم که هر ساله معلمانی که چادر به سر داشتند از تعداد انها روز بروز کمتر میشه .. خب ما چه توقعی از ذیگر اقشار داشته باشیم. وقتی بچه هامون (منظور دانش اموزان)تو خیابانها یا تومهمانیها معلماشونو با وضع نا متعارفی که در ذهن خود نداشتند می بینند ما جه توقعی از اونا داریم. من خودم به عنوان یک معلم نظرم اینه که این بحث حجاب از اموزش وپرورش باید شروع بشه چون این دخترا تو مدرسه شخصیت اونا شکل میگیره.. از مدرسه باید پاکی وصداقت رو به اونا یاد بدیم .خودمون هم باید نسبت به اونا صادق باشیم . یه مربی پرورشی هم که توان زیاد نداره .. همه دبیرا باید کمکش کنن.مدیر هم باید مقتدر باشه. تو انظار هم ما معلما جوری ظاهر نشیم که دانش اموزانمون ما را ببینند دچار دوگانگی بشن . چیزی که الان خیلی زیاده . و واقعا جای تاسف داره. [ شنبه 86/2/15 ] [ 9:30 صبح ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
بسم رب الشهدا والصدیقین
14 اردیبهشت سالروز شهادت برادرم میباشد. 18 سال داشت وساده وبی ریا بود و.پرنده ای بود که توان ماندن نداشت . برای اولین بار که به اموزش رفته بود وبرگشت فهمیدیم ماندنی نیست . یکبار به مرخصی امد وبعد برای همیشه رفت . وراست گفت شهید بهشتی که بسیجیان مرغان اغشته به خونی هستند که جایشان در این دنیا نیست. وصیت برادرم با این بیت شعر شروع شد: ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم دنیا اگر لبریز از یزیدیان شود ما پشت به سالار شهیدان نکنیم امسال بیستمین سالگرد شهادتش میباشد. این مقدمه ای تا یک خاطره جالب از دوران تحصیلم را تعریف کنم . سال 72 بود .تازه وارد تربیت معلم شده بودم. ما را داخل خوابگاهی جای دادند که سال دومیها نیز بودند . برخلاف سایر خوابگاهها که همه دانشجویان یا سال اول بودند یا سال دوم.ما سال اولیها وسال دومیها باهم بودیم.دخترانی با ایمان مومن سرشار از روح زندگی ومعلمان اینده . چه دوران خوبی بود. دهه فجر بود . مربی پرورشی ما در تربیت معلم به همه گفت که انهایی که از خانواده درجه یک شهدا میباشند عکس شهیدانشان را برای تشکیل نمایشگاهی به مرکز بیاورند . ما پنج نفر بودیم که این برنامه شامل ما میشد. عکس ها را اوردیم از قضا من ومرضیه که دانشجوی سال دوم بود هردو خواهر شهید بودیم وداخل یک خوابگاه .بچه ازادشهر گلستان بود.البته تا ان موقع هیچ کداممان این موضوع را نمیدانستیم. این بهانه ای شد تا بنشینیم راجع به این موضوع با هم صحبت کنیم. او ازمن تاریخ شهادت ونام عملیات ومحل خدمت برادرم را پرسید جواب من جواب او هم بود برادر او هم در همانجا همان عملیات وهمانروز به شهادت رسید وکل مطلب اینکه ان دو شهید با هم دوست بودند وبا هم عکس یادگاری داشتند که ان عکس را هم ما داشتیم هم انها.این زمینه ای بود تا دوستی ما پایدارتر باشد. این خاطره برایم بسیار جالب بود . دوبرادر در عرصه جنگ به مصاف دشمنان رفتند وشهید شدند ودو خواهر معلمی می اموختند تا از حرمت خون انها پاسداری کرده واین امانت را به دانش اموزانشان بسپارند. یا د تمامی شهیدان را گرامی میداریم. [ پنج شنبه 86/2/13 ] [ 1:7 عصر ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
به نام خدای شهیدان روز وهفته معلم برتمامی کسانی دست اندرکارتعلیم وتربیت هستند مبارک باشد به همه مادران وپدران که اولین معلم ما هستند تا معلمانی که در مدارس ودانشگاهها ومراکز اموزشی مشغول تعلیم وتربیت هستند. بر همه انها روز معلم مبارک باشد. کانت اندیشمند بزرگ میگوید : دو کار از همه کارهای دیگر سخت تر است اول تعلیم وتربیت ودوم مدیریت.ویا در قران امده که هرکس یک نفر را احیا کند مثل انست که تمام انسانها را احیا کرده است. اینجاست که ما به اهمیت تعلیم وتربیت پی میبریم. ویا مولی علی علیه السلام میفرمایند هر کس مرا کلمه ای اموخت مرا بنده خویش ساخت. استاد فرزانه واندیشمند فقید علامه مطهری از جمله بزرگانی است که در راه تعلیم وتربیت برای ترویج مبانی تفکر اسلامی زحمات بسیاری را متقبل شدند. ایشان در ان دوران که اسلام در خفقان واسارت سکولاریسم وبیدینی پهلوی به روحانیون بودعلم بیداری را بدوش کشیدند وشروع به نشر وترویج مبادی بنیانی دین پرداختند. در ان دوران که مجله زن روز در هر شماره خویش به نشر مد گرایی وفساد و عریان کردن زنان این مملکت می پرداخت "استاد وظیفه را در این دید که پاسخ بگوید و شروع به نوشتن مقالاتی در همین مجله در مبارزه با این تفکرات غلط که سوغات غرب بود نمود ودر پی ان چه اگاهیهایی به زنان این جامعه داد به طوری که این مجله به اسانی به دست نمی امد. یا در زمانی که اردوهای پیشاهنگی طبل بی بند وباری را در مدارس بین نوجوانان وجوانان به صدا دراورد شروع به نوشتن کتاب داستان وراستان نمود. تا نوجوانان وجوانان با تاریخ وزندگی ائمه اشنا واز انها الگو بگیرند. یا در دانشگاهها متوجه حضور روشنفکران غربزده ومتججد گرا که با تدریس خود مغز دانشجویان را به سوی سکولاریسم ومادیگری سوق می دادند شروع به نوشتن کتاب علل گرایش به مادیگری را نوشت والی اخر . او معلمی برای همه اقشار جامعه بود .او شمعی بود که با افروختن خود زیر بنای فکری جامعه مارا سامان داد وروشنایی بخشید. همانطور که حضرت امام (ره) در باره اثارش فرمودند که اثار شهید مطهری بی کم وکاست همه مورد قبول است. کتاب حجاب استاد می تواند منبع خوب مطالعاتی برای دختران جوان ما باشد تا با سیر حجاب از پیدایش ان تا ظهور اسلام وبعد ان اشنا شوند واز مزایای ان مطلع گردند. از استاد شهید علامه مطهری هر چه گوییم باز اندک است وقلم ما عاجز.... صد حیف که دستان غدار استکبار که تحمل حضور افتابی را نداشت جهان اسلام را از تلالو وجود او بی نصیب گذاشت ولی بد خواهان بدانند اگر مطهری نیست ولی اثار ارزشمند او همچنان شمعی افروخته راهنمای ماست. یاد این استاد بزرگ را گرامی داشته وعلو درجات الهی را برای ایشان از خداوند منان خواستاریم [ سه شنبه 86/2/11 ] [ 6:23 عصر ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
ادریس پیامبر که از نوادگان حضرت ادم بود از جمله پیامبرانی است که در علم ودانش همتا نداشت به همین دلیل او را ادریس نبی نامیده اند. چونکه ادریس از کلمه درس مشتق گردیده است . ادریس پیامبر نه تنها از نظر مذهبی رهبر قوم خود بودبلکه پادشاه کشور خویش نیز محسوب میشد. در طول مدت نبوت این پیامبر قریب سی صحیفه وحی به وی ابلاغ گردید.او یکی پادشاهان عصر خویش بود که برای اولین بار برای جهاد در راه خدا از اسب استفاده نمود. ادریس نبی که یکی از بزرگترین دانشمندان عصر خویش بود خط را برای افراد قبیله اش اختراع نمود ودوخت البسه را به ایشان اموخت. او اولین کسی بود که مردم را در شهر سکنی داد وعلم نجوم و ستاره شناسی به ایشان اموخت وتقویم را برایشان به ارمغان اورد. از خصوصیات اخلاقی ادریس نبی این بود که گویند وی فردی گشاده رو ومهربان بود اهسته سخن میگفت وپیام الهی را شمرده شمرده به افراد قبیله اش میرساند. افراد قبیله ادریس پیامبر از نوادگان قابیل فرزند ملعون وناسپاس حضرت ادم بودند که در کارهای پست وناشایست گوی سبقت را از یکدیگر می ربودند . انها به شرابخواری وزناکاری روی اورده بودند و اتش را می پرستیدند. ادریس پیامبر از جانب پروردگار مامور راهنمایی قوم حویش گردید تا انها را از افعال حرام دور نمایدوبه راه راست هدایت فرماید. در زمان ادریس پیامبر پاذشاهی ستمکار در سرزمین وی حکومت میکرد که بعضی از مفسران اورا کیومرث نامیده اند. ادریس نبی قریب 360 سال عمر کرد .او یکی از بزرگترین مدرسین ومعلمین بشریت بود. بسیاری از کارهایی را که تا ان زمان برای انسانها مجهول مانده بود به وسیله ادریس پیامبر به انها تعلیم داده شد. ادریس رسم ورسوم اشپزی وشهر نشینی و اداب معاشرت و مبادی ازدواج وحساب وکتاب را به انسانها اموخت. [ سه شنبه 86/1/28 ] [ 1:20 عصر ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
روزی ناپلئون بناپارت در یک کتابخانه ای قدم میزد ولابلای کتابها میگشت وسرکی به کتابها میزد. نا گاه چشمش به یک کتاب افتاد ان را برداشت وکمی خواند. از مسئول کتابخانه درباره ان کتاب توضیح خواست . اتفاقا ان کتاب قران بود . ناپلئون بعد از توضیحات ان مرد گفت: وای بحال ما اگر مسلمانان به این کتاب عمل کنند و وای بحال مسلمانان اگر ما بین انها وقران جدایی بیندازیم.
[ سه شنبه 86/1/21 ] [ 12:23 صبح ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
|