ماه و مهر |
امسال بچه های سال اول راهنمایی مدرسه ام 12 نفرند. دوتاشون بچه های طلاقند وبا مادراشون زندگی میکنند ودریغ از گرفتن خرجی از پدران محترمشون..... یکیشون به دلیل اینکه پدر بزرگوارش زیر سرش بلند شده و با سرکار هوو خانم زندگی میکنند هر روز باید شاهد دعوا و بزن بزن پدر مردش باشه و شبها هم با جای خالی پدر در خونه................ یکیش دختر اول خونه با وضع مالی بسیار بد .پدری که باد باید بیاد تا تکونش بده.مادره باید بره روزمزد کار کنه تا خرجی خونه رو بده و این دختر ما هم باید هم خونه دار باشه وهم محصل. دوتا هم خواهرند با یک ماه فاصله سنی.حدس زدین موضوع چیه ؟اما انصافا با هم خیلی خوبن.پدرشون هم عدالت رو خیلی رعایت میکنه.............. اینجا که هستم ، هر روز شاهد ماجراهایی هستم که همه از نبود عشق تو زندگی سرچشمه میگیره ........... چقدر کار ما سنگینه. هم باید مادر باشی هم دوست هم مشاور هم همدل و هم یک محرم اسرار. گهگاهی دلم پر از خون و درد میشه........................... چرا همدیگرو اینقدر اذیت میکنیم....................... امروز مادر یکی از بچه ها اومد مدرسه. صورتش کبود و سیاه بود. اثر مشت و سیلی........................... بیادم اومد که شوهرش تو دسته عزاداری امام حسین برای اقا سینه میزد................ به نظرتون اون هم دست کم از یزیدیا داره .............................. درد ما مسلونا از این جور افراده......................... بهش گفتم چی شده؟ گفت نامرد زنه رو اورد خونه من .بهش گفتم برای چی اوردی اینجا ببر خونه پدرت.بعدش با نامردی جلوی چشم هوو، منو به باد کتک گرفت.پدر شوهرم هم تشویقش میکرد. چه خانواده ایی؟ نمی دونستم چی بگم........ خب این دخترای ما با این وضع اشفته منزل چه جوری درس بخونن............................ ما تنها میتونیم محیط مدرسه رو واسشون امن کنیم تا کمی نفس راحت واسوده بکشن...................... تو رو خدا شما یی که پدر و مادرین یا بعدا میخواین بابا، مامان بشین خیلی دقت کنین.بچه هامون خیلی مظلومند. پشت خواسته هامون گمشون نکنیم. [ دوشنبه 86/10/3 ] [ 5:34 عصر ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
|