سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ماه و مهر
 
قالب وبلاگ

سلام  به تو ای ماه زیبا،

ماه خوب،

ماه مهمان نواز،

خوب یادمه اونروزایی که دلمون به تو خوش بود که با امدنت هر شب بیایم تو مسجد و گوش به نواهای خوش اهنگی بدیم  که امروز داریم می فهمیم که چقدر بدردمون میخوره.

چقدر حرف گوش میدادیم تا بعد افطار که اونهم دنیایی برای ما بود همراه بزگترامون بریم مسجد وچای وزولبیای نذری  بخوریم.

قرار شبانه با بچه های محل میذاشتیم  . با دیدن هم کلی ذوق میکردیم انگار نه انگار روزا همدیگه رومی  دیدیم.هیس هیس خانمها و چش قره اشان به ما، کلی مارو میخندوند.از رو که نمیرفتیم.

پای ثابت مسجد بودیم.انگار مال خودمون بود. هرچی دعوامون هم میکردند انگار نه انگار.

یادش به خیر.

مسجد رو با ماه رمضونش عشق میکردیم.

بعد ماه مبارک انگار مسجد برامون اون حال وهوا رو نداشت.

یادمه بچه تر که بودیم بعد تموم شدن ماه مبارک تا چند شب منتظر بودیم که یکی مارو ببره مسجد و تازه میفهمیدیم دوستمون رفته تا یه سال دیگه وبعدش غصه دار میشدیم.

تو محلمون رسم بود که شبها دوساعت مونده به اذون صبح طبل میزدند .سه چهار نفر مامور بودند تا با زدن طبل

مردم محل رو بیدار کنند برای سحری.

وای که چقدر من از صدای طبل دلهره داشتم.

اول فکر میکردم موجودات فضایی هستند که این کار رو انجام میدن.

نفسم میگرفت وقلبم از ترس تاپ تاپ میزد.خو دمو میپیچوندم تو لحاف .

تا صدای طبل دور و دورتر میشد.

بعد ها با بزرگتر شدنم به خیالاتم میخندیدم.

با بچه ها حلبهای روغن رو میگرفتیمو ادای طبل زنا رو در میاوردیم و داد همسایه ها هم پشت سرش.

یادش به خیر .

دیگه از اونروزها جز مشتی خاطرات نمونده.

دیگه مسجد هامون هم از بچه ها خالی  شده .این چند تا بچه هم که میان اگه یه کم شیطونی کنن بقیه عذر بابا مامانشو نو میخوان. اونهام  پشیمون از او مدنشون.

ما خیلی چیزا از تو همین مساجد یاد گرفتیم .ما زندگی کردن .خوب بودن .مهربون بودن رو از پای منبرا  یاد گرفتیم.

تو ماه رمضونای همون سالها بود که ما با مسجد، با پیامبرمون، با امامامون اشنا شدیم.

با قدر اشنا شدیم که قدر شناس اوستا کریم باشیم . با گریه های بزرگترا تو شبهای قدر فهمیدیم که  اگه گناه کار باشی یه خدای مهربون هست که به دلت نگاه میکنه و برات قیمت میذاره  که ببخشدت یا نه.

چقدر دعای مجیر رو دوست داشتیم مخصوصا اون قسمت اجرنا من النار یا مجیر  رو که همه با هم تکرار میکردیم.

یادش به خیر شبهای مسجد .

یادش به خیر لحظات سبز سفره افطار 

یادش به خیر همه او ن لحظاتی  که  خشت به خشت ما رو ساخت تا ادم بمونیم، ساخته بشیم تا ما هم بسازیم.

چه برنامه ریز وچه مدیریت خوبی.

 امسال هم اومدی قدمت رو چشم .همیشه دوستت دارم.همیشه.تو هم دوستم داشته باش.


[ جمعه 86/6/23 ] [ 12:27 صبح ] [ فارا عطایی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

با ماه و مهر همسفر جاده های اسمانی باشید.
لینک دوستان
امکانات وب
head> همیشه بیادتم - ماه و مهر