ماه و مهر |
عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم همان یک لحظه اول که اول ظلم میدیدم از این مخلوق بی وجدان جهان را با همه زیباییش ویرانه می کردم. اگر من جای او بودم که در همسایه صدها گرسنه چند بزم گرم وعیش و نوش میدیدم نخستین نعره ی مستانه را خاموش اندم بر لب پیمانه میکردم . که میدیدم یکی عریان ولرزان دیگری پوشیده از صد جامه ی رنگین زمین و اسمان را واژگون مستانه می کردم . عجب صبری خدا دارد. اگر من جای او بودم برای خاطر تنها یکی مجنون صحراگرد بی سامان هزاران لیلی ناز افرین را کوه به کوه اواره و دیوانه میکردم. عجب صبری خدا دارد. اگر من جای او بودم به گرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان سراپای وجود بی وفا معشوق را پروانه می کردم عجب صبری خدا دارد چرا من جای او باشم . همین بهتر که او در جای خود بنشسته وتاب تماشای زشتکاریهای این مخلوق را دارد ونه من بجای او بودم یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل و فرزانه میکردم عجب صبری خدا دارد [ جمعه 85/11/27 ] [ 6:37 عصر ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
|