ماه و مهر |
تو سنگر نشسته بودیم که برامون میوه اوردن.مقسم میوه ، به همه میوه داد به من که رسید گفت به احمد میوه نمیدم. من فکر کردم شوخی میکنه و الانه سهم منو هم میده.من هم که عاشق میوه، اونم سیب.ولی نه جدی جدی نمی خواست به من سیب بده .من بلند شدم که سهممو بگیرم ، طرف از سنگر در رفت. من هم بدنبالش، به هم که رسیدیم .صدای مهیب انفجار ما رو به خود اورد. بچه ها ی سنگر سیب نخورده پر کشیدند.همه همسنگرانم اسمانی شدند.من هم سیبم را نخوردم . بجای سیب گریه بود وعصه. هر وقت سیب رو میبینم به پروازی فکر میکنم که منو جا گذاشتند. حرف از انفجار شد. در ادامه این خاطره، حادثه غم انگیز وتاسف بار اهانت به حرمین شرفین دو امام عسگریین علیهما السلام را به امت داغدار شیعه تسلیت عرض مینمایم. برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند اول صلا به سلسله انبیا زدند نوبت بر اولیا که رسید اسمان تپید ا زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند [ جمعه 86/3/25 ] [ 11:1 عصر ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
|