ماه و مهر |
سلام و عیدتون مبارک انشا الله همتون سال بعد هم این عید رو ببینید و همیشه سالم باشید و بنده ی شاکر خدا.امروز بعد ناهار دیدم در خونه رو میزنند.سائل بود.صبح امروز صندوق صدقه رو که باز کرده بودم، خرده هاش یه هزار تومنی بود .سواش کرده بودم از کاغذیهاش.خرده ها رو داخل پلاستیک گذاشتم دادمش به اون پیرزن.یه کیسه پشتش اویزون کرده بود برای برنج هایی که مردم به اون میدادن.اب خواست ازم ،بهش دادم.گفتم ناهار خوردی گفتش اره.داشت میرفت به من گفت که گلپر واسپند میخوای .گفتم اره.به من میدی .گفت پولش چی . گفتم زیاد نمی خوام .یه مشت .گفت نمیدم.گفتم بالای هزار تومن بهت دادم یه مشت هم نمیدی؟ گفت نه و رفت.چیزی نگفتم.دلم براش سوخت .برای خودم هم دلم سوخت.اخه من هم دستمو پیشش دراز کردم اما جوابمو نداد.نخواستم دیگه منت سرش بذارم.دخترام همینجور با تعجب داشتن نگاه میکردن.قربونت برم خدا .اگه تو دستامونو رد کنی اونوقت چی میشه؟ [ چهارشنبه 90/6/9 ] [ 8:52 عصر ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
|