ماه و مهر |
بعضی وقتا عصرها به خاطر دخترا میریم دریا. عصرانمون رو هم میبریم اونجا یه زیلو پهن میکنیم و بساط عصرانه رو اونجا راه میندازیم.دخترا هم میرن اب تنی. کلی خوشحالی می کنن اصلا انگار سیر نمیشن از اب بازی . اکثر ادمایی که وسط هفته میای دریا ، مسافرن. از همه جای کشور هستن.تا چند سال پیش ساحل دریایی منطقمون خالی از ساختمان بود اما حالا یه زمین خالی هم پیدا نمیکنی که یا ساختمان نباشه یا در دست ساخت. ویلا های جورواجور و اکثرا هم یا دولتی یا مجتمع های خصوصی. داخل طرح های سالم سازی امنیت شنا خیلی بیشتره.یه غریق نجات هم هست که نظارت میکنه. راضیه که تازه شنا یاد گرفته کلی داشت درس پس میداد.فاطمه زهرا هم داره سخت تمرین میکنه تا یاد بگیره. ثمین کوچولو که اصلا ترسی از اب نداره.ولش میکنی صاف میره وسط اب، به هیچ وجه قابل کنترل نیست. بچه ها نوبتی مواظب ثمین بودند. بابا جونشون هم خارج از طرح روی زیلوکنار ساحل داشت یه خواب راحت میکرد .بنده خدا ابله گرفته نمیتونه شنا کنه.راستی این ابله امسال میهمان شمالیها بوده.امسال هر سه تا دخترامو گرفت و اختتامیه اون رو هم اقام اجرا فرمودند.الان هم اخراشه.ولی خیلی سخته. ساعت هفت هم بر میگردیم خونه چون ایلجی ما شروع میشه . خلاصه خدارو شکر میکنیم که یه نعمت عالی مثل دریا رو به ما عطا کرده که کنارش عطر خدارو حس میکنی. [ جمعه 90/4/17 ] [ 10:49 صبح ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
|