سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ماه و مهر
 
قالب وبلاگ

تقدیم به همه انانیکه روزی روزگاری مادرداشتند.

 روزی من دوباره به سویت خواهم امد

روزی دوباره مرا در جاده ابریشمی چشمانت خواهی دید انروز که سوار تابوتم و بر دستهای مسافران خاکی  مرا به انتظار مینشینی.

انروز که ناگهان تنهایم گذاشتی و به سوی بیکرانه ها رفتی  بالهایم شکست.پریدن را از یاد بردم واسمان اسمان اشک بود که بر خشکزار قلبم باریدن گرفت.

تو زیباترین واژه هارا  با خود بردی و تلخ ترین احساس را برایم جا گذاشتی.

وقتی تو بودی همه چیز خوب بود ، بهار بود و وقتی تو رفتی بهار رفت وخوبی رفت.

دوستانم همیشه برلب زیباترین کلمه خدا را زمزمه میکردند ولی من عاجز بودم .ارزو داشتم روزی بتوانم تک تک حروف نامت را زمزمه کنم  ولی نمیتوانستم .هنوز ان ارزوبر دلم مانده.از ان روزی که فهمیدم هرگز نمیتوانم نامت را برزبانم جاری سازم.

.تو زیبا ترین شعر خدا بودی  و فرشته ای که نسیم  روحبخش زندگی را  در کالبد خسته ام می وزاند .

 ولی چه کوتاه بود بهار عمرم .چه بارانی بود فصل سبز زندگیم .

اگرچه تا شقایق هست زندگی باید کرد ولی فهمیدم که  کبودی قلب شقایق از چیست .

کبودی  که  یادگار درد  فراق است.

سالیان طولانی بی تو گذشت . سخت بود .سخت.

تو که رفتی  با تاریکی ، نا مهربانی ، خواری ، تبعیض، وهر چه بوی  اشک را دارد  اشنا شدم .

زود بود برایمان زود .

در کودکی بزرگ شدم ودر نوجوانی کوهی از تجربه .

با هر نامهربانی ، مهربانی یاد گرفتم وودر زیرسایه تبعیض  درس یکرنگی اموختم .

افتاب روشن اسمان خیالم بودی ونظاره گر بهشتی دنیای تنهاییم.

سایه سار یادت  با من بود ونگهدارم.

تمام شد. تمام شد دورانی که حضورت را خواهان بودم  واکنون من نیز یک منتظرم. منتظری که کنار جاده ابریشمی زندگی ، ساربان را از انتهای جاده به نظاره نشسته تا به  جمع لاهوتیان بپیوندد .


[ سه شنبه 86/3/8 ] [ 8:26 صبح ] [ فارا عطایی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

با ماه و مهر همسفر جاده های اسمانی باشید.
لینک دوستان
امکانات وب
head> سلام مادر - ماه و مهر