|
ماه و مهر 
|
ماه بهمن با زهم با همه روزهای قشنگش اومد.. با خاطرات زیبا و حماسه هایی که توی دنیا کمتر شاهد همچین حماسه هایی بودیم.. شوق این روزها رو توی چهره بچه ها میشه دید که دارن با تزیین کلاساشون از همین الان به استقبال دهه فجر میرن.. بگذریم.... دیروز یکی از روزهای غمگین برای اهالی روستامون بود... یکی از جانبازان شیمیایی محل بعد سالها تحمل درد و رنج به شهادت رسید....مهندس بود و یه دختر هشت ساله داره.. مردم هم پرشور در مراسم تشییع جنازه شرکت کرده بودند.... البته بیشترشون شاید برای سرگرمی اومده بودند.... اخه بیشتراشون ادمایی رنگ ور رو رفته ایی بودند که چیزی از مرام شهید و شهادت نمیدونستن... ادمایی که بیشتر زندگیشون برخلاف مرام همه اون کبوتراییه که برای حفظ ناموس و شرف این ملت پرپر شدند و میشن.... میگفتن ..شهیدان زنده اند الله اکبر.... اما خودشون ،یادشونو از ذهنشون پاک کردن... هر کاری از دستشون براومده تا در جهت خلاف راه شهدا برن رو دارن انجام میدن.. یعنی همچین روزایی یه ذره قلقلکشون میگیره..؟خدا عاقبت هممونو با این کارامون به خیر کنه.. توی این زمونه که ارزشامون بسته شده به شکمامون..اگه سیر باشه همه خوبن اگه گرسنه باشیم همه دیون و جنایتکار و دزد و بی رحم. و ماییم که خوبیم و پاک و بی نقص ...!!!!!!!!!!!!!!!!..چی بگم دیگه.....بعضی وقتا این حرفا رو میزنیم بیشترا بد جور نیگاه میکنن... ولی گفتنی ها رو باید گفت... یاران چه غریبانه..رفتند از این خانه.....هم سوخته شمع ما ..هم سوخته پروانه [ دوشنبه 87/11/7 ] [ 8:15 عصر ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
|
درباره وبلاگ  با ماه و مهر همسفر جاده های اسمانی باشید. |
