ماه و مهر |
دایی این دختر نه ساله می گفت که بیش از صدبار این نامه را یواشکی- همان دزدکی خودمان- از لای قرآن شخصی «ندا» بیرون آورده و خوانده و هر بار بیشتر از دفعه پیش اشک هایش سرازیر شده. می گفت اگر ندا بفهمد که این نامه را کسی دیده و یا خوانده، قیامت به پا می کند! پدر و مادر «ندا» شش سال پیش از هم جدا شده اند. او با مادرش در جنوب شهر تهران زندگی می کند. پدرش از رتبه های برتر کنکور- رتبه 13- بوده که به مصرف مشروبات الکلی معتاد شده. مادر ندا که دیگر توان تحمل خشونت، بی قید و بندی و کتک کاری های او را نداشته، درخواست طلاق می دهد. هرچند وضعیت مالی ندا و مادرش ضعیف است اما این دختر نه ساله، از ابتدایی ترین وسایل برای نوشتن داستان و کشیدن نقاشی استفاده می کند. از تخیل فوق العاده و استعداد قابل تحسینی در داستان نویسی و نقاشی برخوردار است. دایره لغاتش شگفت انگیز است اما غلط املایی زیاد دارد و البته این هم طبیعی است چرا که او هنوز نه سال بیشتر ندارد. راستش را بخواهید من هم که نامه محرمانه او را به خداوند خواندم بی اختیار اشک هایم سرازیر شد. بد نیست ما آدم بزرگ ها هر وقت که دلمان غبار دنیا می گیرد، خدا را از لابلای احساس بچه ها جستجو کنیم. بچه ها همیشه با خدا هستند. «از طرف ندا به خدا خدایا به من و مادرم کمک کن مشکلات خود را با هم هل(حل) کنیم. خدایا کمک کن... خدایا اُمر(عمر) مادرم را زیاد کن که تا سن 66 سالگی هداکثر(حداکثر) اُمر(عمر) داشته باشد؛ بیشتر، تا هدود(حدود) 78 سالگی زنده باشد. خدایا من این حرف ها را از ته دل خوام زد و می زنم و گفته ام. خدایا پدرم را آزار بده جوری که به اندازه مادرم رنج ببیند چون من عاشق مادرم هستم و حتی یک زره(ذره) هم پدرم را دوست ندارم. خدایا مرا کمک کن تا در هنر نقاشی موفق شوم. خدایا من که می دانم موفق می شوم البته با کمک شما. من فقط به تو اتقاد(اعتقاد) دارم پس به من کمک کن. خدا! راستی من می خواستم به تو چیزی بگویم؛ مگر تو نمی گویی بچه ها فرشته اند؟ پس دعایم را زود مستجاب کن. لتفا(لطفا) دعاهای مرا مستجاب کن و به مشکلات مالی ما کمک کن تا پولدار شویم. خدایا مرا ببخش که نماز نمی خوانم».
[ شنبه 89/10/25 ] [ 8:46 عصر ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
حدود یکهزار آمریکایی روز یکشنبه در تظاهرات خود علیه اشغالگری رژیم صهیونیستی در منطقه منهتن شهر نیویورک, تصاویر حضرت آیت الله خامنه ای ولی امر مسلمین و محمود احمدی نژاد رییس جمهوری ایران را حمل می کردند. به گزارش ایرنا , زیر این تصاویر نوشته شده بود "زنده باد جمهوری اسلامی ایران ".
در این تظاهرات که از طرف گروه "انسر" و گروههای مختلف ضد جنگ برگزار شد, شرکت کنندگان علیه تجاوز و حمله وحشیانه رژیم صهیونیستی در غزه اعتراض کردند گروه "انسر" برای مبارزه با نژاد پرستی و جنگ طلبی سه روز بعد از حادثه ?? سپتامبر تشکیل شد و تاکنون چندین تظاهرات برای احقاق حق مردم بی گناه فلسطین در سراسر آمریکا برگزار کرده است. تظاهرکنندگان شعارمی دادند " اسرائیل یعنی نژاد پرستی و نسل کشی"، " اسرائیل و آمریکا را متوقف کنید"، " برای عدالت به پا خیرید"، " مالیات مردم آمریکا را به اسرائیلی های قاتل ندهید". دو سال قبل رژیم صهیونیستی پس از سالها محاصره به نوار غزه حمله کرد و دست به قتل عام مردم بی گناه زد.. تظاهرکنندگان پس از راهپیمایی در خیابانهای منهتن در میدان "هرالد" جمع شدند. آنها با شعار آزادی سرزمین فلسطین وارد این میدان شدند.
[ سه شنبه 89/10/21 ] [ 8:18 صبح ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
من از احمدی نژاد شکایت دارم!
من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که با اجرای هدفمند شدن یارانه ها دیگر نانواها آرد شرکت های پدرم را نمیخرند؛ میگویند بی کیفیت است، مشتری هایمان میپرند. آخر کسی نیست بگوید پدر من چه گناهی کرده است. اصلأ پدرم هیچ، به فکر نونخشکیها و نمکیها نیستی که دیگر نان خشک گیر نمیآورند؟! من از احمدی نژاد شکایت دارم، او به چه حقی اتومبیل خود را برای کمک به مسکن مدد جویان بهزیستی به حراج گذاشته؟ لابد مردم انتظار دارند پدرم من هم ماشین 60 میلیونی خود وهم ماشین 50 میلیونی من را برای کمک به مردم بفروشیم؟! من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که دیگر با اجرای هدفمند کردن یارانه ها من نمیتوانم آب استخر خانهیمان را هر هفته عوض کنم! من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که به اسم عدالت مسئولین را عوض میکند و میگوید نیاز به تغییر داشت؛ آخر فکر نمیکنید که محبوبیتتان کمتر میشود؟! میخواهی بگویی اگر حق را ببینی نمیتوانی سکوت کنی؟ میخواهی بگویی منافع ملی مهم تر از منافع شخصی و محبویت است؟ برو آقا! ما خودمون ذغال فروشیم! من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که به دلیل رسوا کردن عدهای و رسوایی اخبار رسانههای غربی ،مخاطبان شبکه هایی را که پدر من سرمایه گذار آن بود کم و بی اعتبار کردد. من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که پرستیژ خبرنگاران حرفهای رسانههای غربی را رعایت نمیکند، سوال آنها را با سوال جواب میدهد و خبرنگار با سابقه، لالمونی میگیرد. نمیگوئید آن خبرنگار را از کار بیکار میکنید؟ او به هزاران امید و پاداش برای به چالش کشیدن تو آمده بود! فکر زن بچه اش نیستی بی رحم! من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که مانند اوباما رئیس جمهور آمریکا، قانون همجنس گرایی را برای نظامیان امضا نمیکند. مگر نمیگوئید آزادی است پس کو! من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که مدام به فکر آیندگان است. من همکنون رفاه میخواهم،آخر اگر من بچه دار نشوم، آینده گان به درد عمه ام میخورد! من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که با غنی کردن شهرستانها و نقاط دور دست به آب،برق،گاز،تلفن،مدرسه،بیمارستان،ورزشگاه،اشتغال و مسکن از مهاجرت جوانان شهرستانی برای حضور در تهران جلوگیری کرد تا جمعیت تهران افزایش پیدا نکند و در این صورت دیگر پدر من به بهانه تراکم جمعیت نتواند پول بگیرد و طرح کاهش جمعیت در تهران را ارائه کند. من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که او شأن ریاست جمهموری را شکست و با مردم کوچه و بازار ، جوانان و پیران روستایی هم صحبت شده. من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که او به جامعه پزشکی را به مسخره گرفته است و به جای روزی 8 ساعت استراحت مفید در روز فقط 5 ساعت استراحت میکند و مابقی را به کار مشغول است. شاید برخی خام اندیشان گمان کنند که این کار پسندیده است و جای گله نیست. اما باید به آنها یادآوری کنم کسی که در مسند ریاست جمهوری است وقتی بدین گونه فعالیت کند پس از مدتی به این نتیجه میرسد که وقتی مسئولین می توانند 19 ساعت کار کند، چرا نکند؟ پس باید پدر من 19 کار کند! من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که او هیچ اعتقادی به صنعت گردشگری ندارد، به خارج می رود، از این جلسه به آن جلسه سفر استانی میرود، از این شهر به آن شهر فقط سخنرانی و جلسه و دیدار و ...آیا نباید به عنوان یک مسئول حداقل در ایام نوروز به گردشگری ارج نهاده و در ویلایی در شمال یا کیش و یا ...اقامت گزیند؟ من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که در مطبوعات خواندم که طبق بررسی یک مرکز تحقیقاتی، توهین مستقیم به رئیس جمهور در رسانهها در مورد دو رئیس جمهور سابق تنها به تعداد انگشتان دست اتفاق افتاده است. اما در مورد شما تا چند ماه پیش، بیش از هزارو پانصد بار. یاد بگیرید! فضا را مثل گذشتگان آزاد بگذارید تا رسانه ها حرف بزنند، اگر نگذارید حرف بزنند آنها مجبور می شوند توهین کنند!!! من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که وامهایی را که برای برج سازی پدرم بود را قطع کرد و وام آنها را به کشاورزان و دامداران و بیکاران داد! من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که شنیدهام فرزندش را به سربازی فرستاده، او که نمی تواند برای فرزندانش کاری بکند و او را به سربازی نفرستد، چطور باید از او انتظار داشت که برای ملت ایران کاری انجام دهد؟ من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که به مردم خیانت کرده، از جمله این خیانت ها بالابردن سطح توقعات مردم است. دولت، کار را به جایی رسانده که مردم آن روستای دور افتاده ، آب آشامیدنی بهداشتی می خواهند و مردم آن منطقه برای فرزندانشان شغل طلب می کنند!! آقای رییس جمهور در کجای دنیا سراغ دارید مردم بیمارستان و راه بخواهند؟! من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که میخواهید رئیس جمهورهای گذشته را کنف کند. مگر قرار است همه کارهای بزرگی که نیاز کشور است در دولت شما اتفاق بیفتد؟ طرح هدفمند کردن یارانهها، طرح سهمیه بندی بنزین، طرح سهام عدالت، خود کفایی در بسیاری از محصولات، پیشرفت های علمی پزشکی نظامی و.. وهزاران طرح هایی که گذشتگان آرزوی آن را داشته اند و انجام نداده اند، به چه معناست؟ میخواهید رئیس جمهورهای گذشته را کنف کنید!حالا که چی! واقعا که!! من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که شنیده ام زمانیکه شهردار بوده از خانه برایش ناهار میبردند و غذای شهرداری را نمی خورد، این کار نشانه چیست؟ آیا جز استثمار کردن و نادیده گرفتن حقوق زنان چیز دیگری است؟ بیچاره همسرتان که باید صبح زود بیدار میشد و غذا را آماده میکرد و لابد تا شب هم منتظر میماند تا ظرف نشسته را به خانه بازگردانید و بشوید، البته این سرنوشت غمبار و محتوم زن ایرانی است. چگونه می توان از شما انتظار دفاع از حقوق زن را داشت؟ من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که از زمان ریاست جمهوری او سفرهای خارج از کشور خانواده ما کم شده است. من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که دیگر در برنامههای ماهواره به جای فیلمهای قشنگ مدام اسم احمدی نژاد را میآورند. من از احمدی نژاد شکایت دارم چرا که او نظم را به هم زده است وبرخی از برنامهها را که قرار بود در چشم انداز بیست ساله تمام شود، طی 7سال تمام کرد! این شکایتنامه ادامه دارد... این شکایت نامه را خیلی ها امضا کرده اند. آیا این همه دلایل و امضا برای محاکمه احمدی نژاد کافی نیست؟ ما از قوه قضائیه انتظار داریم تا در اسرع وقت جلسه دادگاه احمدی نژاد را در ملأ عام برگزار کند.
منبع رجا نیوز [ شنبه 89/10/18 ] [ 9:4 صبح ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
نهم دی ماه یک هزار و سی صد و هشتاد و هشت، جشن بلوغ فکری و شخصیتی نظام اسلامی بود. نه دی، عرق شرم امت را در طول تاریخ به خاطر بی بصیرتی در ماجرای سقیفه پاک کرد. نه دی، درد کوته بینی حکمیت را تا حدودی التیام داد و بر آن مرهمی شد. نه دی، سوزش خیانت جمل و نهروان را کمی خنک کرد و از تکرار غربت 25 ساله جلوگیری کرد. نه دی، فرق کوفه و تهران، عراق و ایران را نشان داد و آب رفته را به جوی بازگرداند. نه دی، ایران، بدون خواست سفیر حسین، بیعت مجدد کرد و بر سر بیعتش ماند. نه دی، ندای هل من ناصر بلند نشد ولی فریاد لبیک یا حسین تا آسمان به گوش همه رسید. نه دی، شش ماهه، سه ساله، جوان، پیر، زن، مرد، ویلچری، شیمیایی و ... داشت. نه دی، نه دی زمستان بود ولی درخت انقلاب در آن سرمای زمستان گل داده بود. نه دی، در ایران بود ولی پایه های کاخ سفید در مکان و کاخ سبز معاویه در زمان را لرزاند. نه دی، قیام مختار نبود، ولی اگر مختار هم زنده بود در مقابل آن کرنش می کرد. نه دی، مانور اعلام آمادگی یاران آخر الزمان مهدی (عج) بود. نه دی، شروع حرکت و یک فرهنگ بود یعنی «عزت خواهی» نه دی، یک روز بود ولی خیرٌ مِن الفِ شَهر بود. نه دی، مبیّن کوثر و ابتر بود که گفتند خامنه ای کوثر است، دشمن او ابتر است. نه دی، عاشورا بود و ایران کربلا. نه دی، ثمره ی خون شهید آیت ها، مطهری ها، بهشتی ها، باکری ها، همت ها و ... بود. نه دی، تاریخ نبود، بلکه خود تاریخ ساز بود. نه دی، روز بخشش فریب خوردگان و روز غضب بر فتنه گران توسط امت بود. نه دی، آموخت که نیازی نیست همیشه ولیّ در بین باشد بلکه کافی است ولیّ در دل باشد. نه دی، غدیر خم بود در کویر قم و سراسر ایران. نه دی، نور بصیرت الهی بود در دلهای امت. هرچه خواستم بگویم که نه دی چیست، زبان الکن بود و قلم قاصر. فقط می توانم که بگویم نه دی، نه دی بود رضا فروزش [ جمعه 89/10/3 ] [ 11:22 عصر ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
از خدا پرسید خوشبختی را کجا میتوان یافت خدا گفت آن را در خواسته هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم با خود فکر کرد و فکر کرد اگر خانه ای بزرگ داشتم بی گمان خوشبخت بودم خداوند به او داد اگر پول فراوان داشتم یقینا خوشبخت ترین مردم بودم خداوند به او داد اگر ..... اگر ....... واگر اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود از خدا پرسید حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم خداوند گفت باز هم بخواه گفت چه بخواهم هر آنچه را که هست دارم گفت بخواه که دوست بداری بخواه که دیگران را کمک کنی بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی و او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می نشیند و نگاه های سرشار از سپاس به او لذت می بخشد رو به آسمان کرد و گفت خدایا خوشبختی اینجاست در نگاه و لبخند دیگران........................... [ چهارشنبه 89/10/1 ] [ 6:5 عصر ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
از خدا پرسید خوشبختی را کجا میتوان یافت خدا گفت آن را در خواسته هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم با خود فکر کرد و فکر کرد اگر خانه ای بزرگ داشتم بی گمان خوشبخت بودم خداوند به او داد اگر پول فراوان داشتم یقینا خوشبخت ترین مردم بودم خداوند به او داد اگر ..... اگر ....... واگر اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود از خدا پرسید حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم خداوند گفت باز هم بخواه گفت چه بخواهم هر آنچه را که هست دارم گفت بخواه که دوست بداری بخواه که دیگران را کمک کنی بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی و او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می نشیند و نگاه های سرشار از سپاس به او لذت می بخشد رو به آسمان کرد و گفت خدایا خوشبختی اینجاست در نگاه و لبخند دیگران........................... [ چهارشنبه 89/10/1 ] [ 6:5 عصر ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
از خدا پرسید خوشبختی را کجا میتوان یافت خدا گفت آن را در خواسته هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم با خود فکر کرد و فکر کرد اگر خانه ای بزرگ داشتم بی گمان خوشبخت بودم خداوند به او داد اگر پول فراوان داشتم یقینا خوشبخت ترین مردم بودم خداوند به او داد اگر ..... اگر ....... واگر اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود از خدا پرسید حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم خداوند گفت باز هم بخواه گفت چه بخواهم هر آنچه را که هست دارم گفت بخواه که دوست بداری بخواه که دیگران را کمک کنی بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی و او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می نشیند و نگاه های سرشار از سپاس به او لذت می بخشد رو به آسمان کرد و گفت خدایا خوشبختی اینجاست در نگاه و لبخند دیگران........................... [ چهارشنبه 89/10/1 ] [ 6:5 عصر ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
از خدا پرسید خوشبختی را کجا میتوان یافت خدا گفت آن را در خواسته هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم با خود فکر کرد و فکر کرد اگر خانه ای بزرگ داشتم بی گمان خوشبخت بودم خداوند به او داد اگر پول فراوان داشتم یقینا خوشبخت ترین مردم بودم خداوند به او داد اگر ..... اگر ....... واگر اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود از خدا پرسید حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم خداوند گفت باز هم بخواه گفت چه بخواهم هر آنچه را که هست دارم گفت بخواه که دوست بداری بخواه که دیگران را کمک کنی بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی و او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می نشیند و نگاه های سرشار از سپاس به او لذت می بخشد رو به آسمان کرد و گفت خدایا خوشبختی اینجاست در نگاه و لبخند دیگران........................... [ چهارشنبه 89/10/1 ] [ 6:5 عصر ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
|