ماه و مهر |
رمز جاذبه علی سبب دوستی ومحبت علی در دلها چیست ؟ علی محبوب دلها و معشوق انسانها است چرا ؟ مسلماً ملاک دوستی او جسم نیست زیرا جسم او اکنون بین ما نیست و ما آنرا احساس نکرده ایم . محبت علی از راه محبت فضیلتهای اخلاقی و انسانی است . و حب علی حب انسانیت است .اگر علی آن فداکاریهاو از خود گذشتگی ها وآن تواضع و ادب وآن عطوفت ومهربانی و ضعیف پروری آن ایثار وآزادیخواهی اگر همه اینهارا که داشت اما رنگ الهی نمی داشت مسلماً این قدر امروز عاطفه انگیز ومحبت خیز است نبود . علی از آن نظر محبوب است که پیوند الهی دارد چون علی را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق می یابند به او عشق می ورزند .صعصعه صوحان عبدی نیز یکی دیگر از دلباختگان علی بود هنگام دفن حضرت علی (ع) یک دست خویش را بر قلبش نهاد و با ذست دیگر خاک بر سر پاشید وگفت :« مرگ گوارایت باد !که مولودت پاک بود و شکیبائیت نیرومند و جهادت بزرگ .بر اندیشه ات دست یافتی و تجارتت سودمند گشت ..نزدیکترین مردم بودی به پیغمبر اول کسی بودی که به اسلام گرویدی . از یقین لبریز و در دل محکم واز همه فاکارتر ونصیبت از خبر بیشتر بود .خداوند مارا از اجر مصیبتت محروم نکند و پس از تو ما را خوار نگرداند .....»علی علیه السلام در داشتن دوستان ومحبان سر از پا نشناخته که درراه ولاء و محبت او سر دادند و بر سر دار رفتند بی نظیر است . [ سه شنبه 93/3/13 ] [ 9:0 صبح ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
علی امام و پیشوای راستین سراسر وجود علی ، تاریخ و سیرت علی ، خلق وخوی علی ،رنگ و بوی علی ، سخن و گفتگوی علی درس است و سرمشق است و تعلیم و رهبری است . همچنان که جاذبه های علی برای ما آموزنده و درس است ، دافعه های او نیز جنین است . ما معمولا ٌدر زیارتهای علی ( ع ) مدعی می شویم که ما دوست دوست تو ، و دشمن دشمن تو هستیم . از آنجه گفتیم معلوم شد که علی علیه السلام دو طبقه را سخت دفع کرده است : 1 – منافق زیرک 2 – زاهدان احمق همین دو درس ، برای مدعیان تشیع او کافی است که چشم باز کنند و فریب منافقان را نخورند ، تیزبین باشند و ظاهر بینی را رها نمایند ،که جامعه تشیع در حال حاضر سخت به این دو درد مبتلا است [ دوشنبه 93/3/12 ] [ 10:0 صبح ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
دشمن سازی علی بحث در مورد دوران خلافت چهار ساله و اند ماهه حضرت علی است . علی همه وقت شخصیت دو نیرویی بوده است . علی همیشه هم جاذبه داشته است و هم دافعه . دوران خلافت علی و همچنین دوره های بعد از وفاتش یعنی دوران ظهور تاریخی علی دوره تجلی بیشتر جاذبه و دافعه اوست . علی مردی دشمن ساز و ناراضی ساز بود و از افتخارات اوست . هر آدم مسلکی و هدفدار و مبارز دشمن ساز و ناراضی درست کن است . و مصداق قول خداست که : « در راه خدا می کوشند و از سرزنش سرزنشگری بیم نمی کنند .» سوره مائده آیه 54 علی در راه خدا از کسی ملاحظه نداشت بلکه اگر به کسی عنایت می ورزید و از کسی ملاحظه می کرد به خاطر خدا بود ناکثین و قاسطین مارقین علی در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست . اصحاب جمل که خود، آنان را ناکثین نامید . اصحاب صفین که آنان را قاسطین خواند . اصحاب نهروان یعنی خوارج که آنهار ا مارقین خواند . ناکثین از لحاظ روحیه پول پرستان بودند و صاحبان مطامع و طرفدار تبعیض ،سخنان او در باره عدل و مساوات بیشتر متوجه این جمعیت است . اما روح قاسطین روح سیاست و تقلب ونفاق بود آنها می کوشیدند تا زمام حکومت را در دست گیرند و بنیان حکومت علی را در هم فرو ریزند. در حقیقت جنگ علی با آنها جنگ با نفاق و دو رویی است . دسته سوم که مارقین هستند روحشان روح عصبیتهای ناروا و خشکه مقدسیها و جهالتهای خطر ناک بود. پیدایش خوارج : خوارج یعنی شورشیان این واژه از خروج به معنای سرکشی و طغیان گرفته شده است . پیدایش آنان در جریان حکمیت است در جنگ صفین در آخرین روزی که جنگ داشت به نفع علی خاتمه می یافت معاویه با مشورت عمر وعاص دست به یک نیرنگ ماهرانه زد و دستور داد قرآنها را بر سر نیزه ها بلند کنند که مردم! ما اهل قبله و قرآنیم و بیاید آن را بین خویش حکم قرار دهیم . علی فریاد بر آورد بزنید آنها را . اینها صفحه و کاغذ قرآن را بهانه کرده و می خواهند به روش ضد قرآنی خود ادامه دهند . کاغذ و جلد قرآن در مقابل حقیقت آن ارزش و احترامی ندارد .
اینها کاغذ و خط را دستاویز کرده تا حقیقت و معنی را نابود سازند . عده ای از نادانها ومقدس نماها فریاد بر آوردندبااقرآن بجنگیم ؟ نادانی بی خبری همچون پردهای سیاه جلو چشم عقلشان را گرفت و جریان حکمیت بوجود آمد و عدهای که این جریان حکمیت را پذیرفتند آمدند پیش علی که نفهمیدیم و تن به حکمیت دادیم از این جا بود که فرقهای مذهبی به نام خوارج بوجود آمد ابتدا یک فرقه یاغی و سرکش بودند ولی کم کم برای خود اصول وعقائدی تنظیم کردند . به این نتیجه رسیدند که عثمان و علی ومعاویه همه برخطا و گناهکارند و باید با مفاسدی که بوجود آمده مبارزه کنیم ، امر به معروف و نهی از منکر نماییم . لهذا مذهب خوارج تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر به وجود آمد . وظیفه امر به معروف و نهی از منکر قبل از هر چیز دو شرط اساسی دارد : 1- بصیرت در دین 2 – بصیرت در عمل خوارج نه بصیرت دینی داشتند و نه بصیرت عملی ، مردمی نادان و فاقد بصیرت بودند بلکه اساساً منکر بصیرت در عمل بودند زیرا تکلیف را امری تعبدی می دانستند و مدعی بودند باید با چشم بسته انجام داد . اصول عقائد خوارج ریشه اصلی خارخیگری را چند چیز تشکیل می داد : 1-تکفیر علی وعثمان و معاویه . اصحاب جمل و اصحاب تحکیم – کسانی که به حکمیت رضا دهند . 2- تکفیر کسانی که قائل به کفر علی و عثمان ودیگران که یادآور شدیم نباشند 3- ایمان تنها عقیده قلبی نیست ، بلکه عمل به اوامر و ترک نواهی جزء ایمان است 4- وجوب بلا شرط شورش بر والی و امام ستمگر . عقیده خوارج در باب خلافت تنها فکر خوارج که از نظر متجددین امروز درخشان تلقی می شود تئوری آنان در باب خلافت بود . اندیشهای دموکرات مآبانه داشتند . اینها در باب خلافت در مقابل شیعه قرار گرفته اند که می گوید خلافت امری است الهی و خلیفه باید تنها از جانب خدا تعیین گردد و هم در مقابل اهل سنت قرار دارند که می گویند خلافت تنها از آن قریش است . عقیده خوارج در باره ی خلفا خلافت ابوبکر و عمر را صحیح می دانستند به این خیال که آن دو نفر از روی انتخاب صحیحی به خلافت رسیده اند واز مسیر مصالح نیز تغییر نکردند . انتخاب علی و عثمان را نیز صحیح می دانستند منتهی می گفتند عثمان از اواخر سال ششم خلافتش تغییر مسیر داده ومصالح مسلمین را نادیده گرفته است لذا از خلافت معزول بوده و چون ادامه داده است کافر گشته و واجب القتل بوده است . و علی چون مسئله تحکیم را پذیرفته و سپس توبه نکرده است او نیز کافر گشته وواجب القتل بوده است از سایر خلفا نیز بیزاری می جستند .
انقراض خوارج این جمعیت در اواخر دهه ی چهارم قرن اول هجری در اثر یک اشتباهکاری خطرناک بوجود آمد و بیشاز یک قرن ونیم نپاییدند . مکتب خوارج مکتبی بنود که بتواند واقعاً باقی بماند ولی این مکتب اثر خود را باقی گذاشت . افکار و عقائد خارجیگری در سایر فرق اسلامی نفوذ کرد و هم اکنون « نهروانیهای » فراوان وجود دارند ومانند عصر عهد علی خطر ناک ترین دشمن داخلی اسلام هستند . شعار یا روح ؟ بحث از خارجیگری و خوارج به عنوان یک بحث مذهبی ، بحثی بدون مورد وفاقد اثر است ،اما در عین حال بحث در باره خوارج و ماهیت کارشان برای ما و اجتماع ما آموزنده است ، زیرا مذهب خوارج هر جند منقرض شده است اما روحاً نمرده است .روح «خارجیگری » در ییکر بسیاری از ما حلول کرده است .بعضی از مذاهب ممکن است از نظر شعار بمیرند ولی از نظر روح زنده باشند . در این عصر و زمان که ما هستیم کافی است که هر کس بگوید : علی خلیفه بلافصل پیغمبر است ، ما او را شیعه بدانیم و چیز دیگری از او توقع نداشته باشیم . ولی اگر به صدر اسلام که برگردیم به یک روحیه خاصی بر می خوریم که آن روحیه ، روحیه ی تشیع است و تنها آن روحیه ها بودند که می توانستند وصیت پیغمبر را در مورد علی ، صد در صد بپذیرند و دچار تزلزل نشوند . علی بعد از پیغمبر جوانی سی وسه ساله است با یک اقلیتی کمتر از عدد انگشتان . در مقابلش پیرمردهای شصت ساله با اکثریتی انبوه و بسیار . منطق اکثریت این بود که راه بزرگان و مشایخ این است و ما را ه آنان را می رویم. منطق آن اقلیت این بود که آنچه اشتباه نمی کند حقیقت است بزرگان باید خود را بر حقیقت تطبیق دهند .از اینجا معلوم می شود جقدر فراوانند افرادی که شعارشان شعار تشیع است و اما روحشان روح تشیع نیست . مسیر تشیع همانند روح آن ، تشخیص حقیقت و تعقیب آن است و از بزرگترین اثرات آن جذب و دفع است اما نه هر جذب و دفعی بلکه جذب ودفعی از سنخ جاذبه و دافعه علی علیه السلام. [ یکشنبه 93/3/11 ] [ 10:0 صبح ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
قانون جذب و دفع : قانون « جذب و دفع » یک قانون عمومی است که سر تاسر نظام آفرینش حکومت می کند . و شامل کلیه ذرات هستی می شود از بزرگترین اجسام و اجرام عالم تا کوچکترین ذرات آن دارای نیروی جاذبه هستند و به نحوی هم تحت تاثیر آن می باشند . بشر دورانهای باستان به جاذبه عمومی جهان پی نبرده بود و لیکن به وجود جاذبه در برخی از اجسام پی برده بود و بعضی از اشیاء را سمبل آن می دانست چون مغناطیس وکهربا . در نباتات و حیوانات هم قائل به قوه جاذبه و دافعه بوده اند . جاذبه و دافعه در جهان انسان : مراد از آن جذب و دفعهایی است که در میان افراد انسان در صحنه حیات اجتماعی وجود دارد .قسمت عمده از دوستیها و رفاقتها و یا کینه توزیها ویا دشمنیها ، همه مظاهری از جذب و دفع انسانی است .گاهی دو نفر انسان یکدیگر را جذب می کنند و دلشان می خواهد با یکدیگر دوست و رفیق باشند .این رمزی دارد و رمز آن جز سنخیت نیست . به عقیده بعضی ریشه اصلی این جذب ودفعها نیاز ورفع نیاز است و در واقع دو رکن اساسی زندگی بشرند . اختلاف انسانها در جذب و دفع: افراد از لحاظ جاذبه و دافعه نسبت به افراد دیگر ،یکسان نیستند بلکه به طبقات مختلفی تقسیم می شوند : 1 – افرادی که نه جاذبه دارند و نه دافعه ( بی تفاوت در میان مردم راه می روند مثل یک سنگ ) این دسته موجودات بی ارزش و انسانهای پوچ و تهی هستند . 2 – مردمی که جاذبه دارند اما دافعه ندارند .با همه می جوشند و گرم می گیرند وهمه طبقات را مرید خود می کنند . ( این انسانها در واقع متظاهر و دروغگو هستند ) 3 – مردمی که دافعه دارند اما جاذبه ندارند . دشمن سازند اما دوست ساز نیستند و فاقد خصائل انسانی می باشند . 4 – مردمی که هم جاذبه دارند وهم دافعه . انسانهای با مسلکی که در راه عقیده ومسلک خود فعالیت می کنند . اینها نیز چند گونه اند گاهی جاذبه و دافعه هر دو قوی است و گاهی هر دو ضعیف و گاهی با تفاوت . افراد با شخصیت آنهایی هستندکه جاذبه و دافعشان هر دو قوی باشد . علی (ع) شخصیت دو نیرویی : علی از مردانی است که هم جاذبه دارد و هم دافعه . و جاذبه ودافعه او سخت نیرومند است .دوستانی دارد عجیب ، تاریخی ، فداکار و با گذشت . از عشق او همچون شعله هایی از خرمنی از آتش سوزان و پر فروع اند و جان دادن در راه او را آرمان و افتخار می شمارند .سایر شخصیت های جهان با مرگشان همه جیزها می میرد و با جسمشان در زیر خاک ها پنهان می گردد . اما مردان حقیقت خود می میرند ولی مکتب و عشق ها که برمی انگیزند با گذشت قرون تابنده تر می گردد . نیروی جاذبه علی علیه السلام جاذبه های نیرومند: جاذبه علی علیه السلام یک جاذبه سه بعدی است هم سطح وسیعی از جمعیت را مجذوب خویش ساخته وهم به یک قرن ودو قرن نیست بلکه در طول زمان ادامه یافته و گسترش پیدا کرده است .حقیقتی که بر قرون و اعصار می درخشد و تا عمق و ژرفای دلها و باطن ها پیش رفته است . در حقیقت علی (ع) همچون قوانین فطرت است جاودانه می ماند . او منبع فیاضی است که تمام نمی گردد بلکه روز به روز زیادتر میشود . تشیع ، مکتب محبت و عشق از بزرگترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است که پایه و زیر بنای اصلی آن محبت است .از زمان شخص نبی اکرم که این مذهب پایه گذاری شده است رمز محبت و دوستی بوده است آنجا که در سخن رسول اکرم(ص)جمله :« عَلیٌ وَ شیعَتُهُ هُمُ الْفائِزون » را می شنویم گروهی را در گرد او می بینیم که شیفته او و گرم او و مجذوب او می باشند از این رو تشیع مذهب عشق وشیفتگی است . [ جمعه 93/3/9 ] [ 10:0 صبح ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
شخصیت عظیم وگسترده امیرالمؤمنین علی علیه السلام وسیعتر از این است که یک فرد بتواند به همه جوانب و نواحی آن وارد شود و توسن اندیشه را به جولان در آورد . یکی از جوانب و نواحی وجود این شخصیت عظیم، ناحیه تاثیر او بر روی انسانها به شکل مثبت یا منفی است وبه عبارت دیگر « جاذبه و دافعه » نیرومند او است که هنوز هم نقش فعال خود را ایفا می نماید . امتیاز اساسی علی علیه السلام وسایر مردانی که از پرتو حق روشن بوده اند این است علاوه بر مشغول داشتن خاطره ها و سرگرم کردن اندیشه ها ، به دلها و روحها نور وحرارت و عشق و نشا ط و ایمان و استحکام می بخشند . حسن وزیبایی معنوی که محبت و خلوص ایجاد می کند از یک مقوله است و سیادت وشخصیت و مصلحت زندگی که کالای رهبران اجتماعی و یا عقل و فلسفه که کالای فیلسوف است و یا اثبات و اقتدار که کالای عارف از مقوله های دیگر . فیلسوف شاگرد می سازد نه پیرو ، رهبران اجتماعی پیروان متعصیب می سازند نه انسانهای مهذب ، مشایخ عرفان ارباب تسلیم می سازند نه مؤمن مجاهد فعال . در علی هم خاصیت فیلسوف است و هم خاصیت رهبر انقلابی و هم خاصیت پیر طریقت و هم خاصیتی از نوع خاصیت پیامبران .مکتب او هم مکتب عقل و اندیشه است و هم مکتب ثوره و انقلاب وهم مکتب تسلیم و انضباط وهم مکتب حسن و زیبایی و جذبه وحرکت . علی علیه السلام پیش از آنکه امام عادل برای دیگران باشد و در باره ی دیگران به عدل رفتار کند ، خود شخصآ موجودی متعادل ومتوازن بود کمالات انسانیت را با هم جمع کرده بود هم اندیشه ای عمیق و دور رس داشت و هم عواطفی رقیق و سر شار .کمال جسم و کمال روح را توا م داشت .هم عارف بود و هم رهبر اجتماعی ، هم زاهد بود و هم سرباز ، هم قاضی بود و هم کارگر ، هم خطیب بود وهم نویسنده ، بالاخره به تمام معنی یک انسان کامل بود با همه ی زیبائیهایش . [ پنج شنبه 93/3/8 ] [ 11:28 عصر ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
|