ماه و مهر |
سیبهای سبز کرم خورده/ افتاده و زرد/ در ظلمت سایه درختی ریشه در مرداب/ همچنان روی سرخ نشان می دهند/ بیچاره کرمهای توهم و انگلهای مرض/ چقدر پرکار بودند سنه پوست اندازی انقلاب/ پدر کرم بودن هم سخت است "سروش" مگه نه؟/ کرمهایی کنسرو شده... حاضر و آماده... داغ کرده در لینکهای بالاترین/ نوش ذهنتان ، گفتم ذهن... راستی می دانید ذهن چیست؟/ اصلاَ مغز کجاست؟/ نه توهم مربوط به بصل النخاع نیست... توهم زاییده شتر دیدی کجا رفت است، انگلیس ؟نه، امریکا؟ نه پس کجا؟ نمی گم تا رایمو در نیاری بدی بهم..../ دستهای آلوده به عکس فردی "?? سال مومیایی شده" یا بگوییم/ مومیایی ?/ سربندهای منقش به آرم mUSAvi و مانتوی فائزه/ کرمها را شما همینطور در جنبش جنبش در نظر آورید/ خورشید تابان و درخشش در آینه خانه/ کشیدن پرده دروغ بر چشمها/ حس دختری فریب خورده میان خانه ای سیاه... این است وضع عده ای اندک و مدعی بیشماری...
رگهای گردن به هم فشرده/ صورتی سرخ و آتشین چون ظهر عاشورا/ چشمانی رگ به رگ شده/ و مشتی به عظمت تاریخ ظلم اشرافیت/ آستینهای بالا آماده/ نفسهایی چون چله در کمان برای برون جستن/ و نگاهها همه به اشاره سید علی خامنه ای/ اینجــــا ایران است/ سرای خاکی منشان افلاک نشین/ پسر بچه همسایه دارد جیغ می زند/ مادر تیر و کمانم را بده/ و دو عروسک سبز را گذاشته بر لب ایوان/ می خواهد تخم چشم سران فتنه را در بیاورد/ اسمش آرش است/ اما بسیجی بی کارت شناسایی است/ هر ?شنبه می رود مزار غلامرضا کبیری/ تعداد تیرهایش را برایش می گوید... و آبی میریزد بر سنگ داغی که حرارت ولایت سیلان دارد از آن/ پسر همسایه ما تاریخ خوانده اما جز بی غیرتی سلطنت طلبها چیزی ندیده/ می گوید عمویش را همین منافقین در کردستان سر بریدند، آن هم بدنی که دستهایش کنده شده بود و مثله شده بود/ پسربچه چه میداند اینجور کشتنها یعنی چه؟/ راستش را بخواهید، پدرش قطع نخاست/ کمرش را داده در راه انقلاب/ آن روزی که اهالی گفتگو و آزادی با خداجویی تمام/ با ایمان استوار و همچون خدایگان موسوی / هر یک شیء تیزی فرو می کرد در بدن بابایش/ او فقط می دانست دود بالای پنجره خانه/ نتیجه آتش گرفتن اتوبوسهای بیت المال است/ طفل معصوم ، بابایش را تکه پاره مثال حبیب ابن مظاهر در صف اول نماز انقلاب ندیده بود... او هنوز نمی داند قطع نخاع یعنی چه؟ گاهی پدرش را صدا می زند می گوید: بابا ، بابا نمیای اسبم بشی با هم بازی کنیم/ ناگهان جمله را تمام نکرده/ اشکهای پدر را که می بیند / سرش را مایوس به زیر می اندازد/ می رود سمت همان دو عروسک/ تیر و کمانش را باز بر می دارد و هی تیر می اندازد/ اما چه خبر دارد قوای عدلیّه حکم اعدام عروسک را ندارد/ و صبح که از خواب بر میخیزد باز این ماجرا تکرار می شود و فکر می کند خواب دیده است/ پسر همسایه ما، پارچه لبخند آن عروسکها را پاره کرده است/ اما هنوز صدای قهقهه اوباش سبز هنگام پاره کردن نخاع پدرش شیشه دلش را می لرزاند... دل عقیق انگشتر آقا گرفته است/ ما شرمنده اشکهای پسربچه های سرداران بسیجی نیروی انتظامی هستیم/سرداران لباس شخصی/ سرداران مردم عادی ... چقدر باید از سفر بابا برایشان گفت/ یک سالی می شود بابا رفته سفر/ کجا؟ / میدان ولیعصر، پل حافظ، سعادت آباد... مرثیه غمناک یاران سید الشهدا در صف اول نماز جماعت کربلا... تکرار عاشورا... و تکرار بازار شام در عصر عاشورا.../ بی وجدانها تاسوعا، عاشورا، اربعین و شبهای خرابات را یکجا جمع کردند... آقای سر اوباش/ آقای فراری/ آقای دکتر!!!/ بیـــا/ سایت "جمهوریت" سراغت را می گیرد/ "استات اویل" سلام می رساند/ خبر مرگت/ به جهنم که دزدیدی اصلاً/ بی شرف بیـــا لا اقل جواب دستور قتلهای پدر دختر بچه تنها و زنان بیوه را بده/ گربه بی حیا/ دزدیدی و رفتی ...همین؟!!!/ هر هفته صبح با موسوی و خاتمی و ... می نشستید در"جلسات صبحانه" یادت هست/ یادت هست رفته بودی "تهرانپارس" سراغ "فری خلاف" و "بیژن قاتل"...نگو تو هر شب دسته های اسکناس را روی هم نگذاشته بودی برای توزیع بین اوباش/ نگو.../ عوضی ها خودشان اعتراف کردند:" شبی??????تومان" به ما می داد تا با نوچه هایمان برویم سطل اشغال آتیش بزنیم، آدم بکشیم، با ماشین بریم تو جمعیت، میلگردها مان را با کمر مردم خم کنیم و ... / آنجا، انگلیس هم حتماً حلقه دلقکهای سبز با تو مرتبط نیست/ نه نه ... ناراحت نشو عزیزم تو قاتل خوبی هستی... شما آمدید "براندازی" کنید "ورافتادید"/ خون شهدای ما بی ثمر نمی ماند/ این آبرویی که از پدر مهدی هاشمی به فنا رفت/ ثمره آه مادر غلامرضا کبیری هاست/ ثمره جوان از دست داده ها/ علی اکبر از دست داده ها/ من به "حنای مخملباف" کار ندارم... ولی "آقای سلحشور" ، "آقای شمقدری" چرا مستند شهادت برادرانما را نمی سازید؟ / "مرد بودند آوینی ها" که کل یوم عاشورا جلوی تیر دشمن/ خنده شهادت ضبط می کردند/ اینجا/ بسیجی ها ما را زیر پاره آجرها و شیشه و سنگ، به معراج فرستادند و یکی نبود بگوید : غلام کبیری دمت گرم... شهید عزیز دمت امروز بتر از دماء شهدای دیروز است/ چون یک تنه و مظلومانه/ خیل شامیان بر سرت ریختند و تا استخوان سرت در گلویت فرو نرفت ... باز نایستادند... سلام خدا به شما شهیدان هشت ماه نبرد مقدس در سال اشک و آه و سال نماز شب های طولانی خامنه ای... خون شما امروز " ذلّت نشین" کرده مهندس و شیخ را/ موسوی روی لپ تابش پیروز سنگرهای لجنبار بالاترین است/ اما ... پایش را که گذاشت بیرون ... ?? بهمن ، بنی صدر شد و برگشت... / بیچاره ها می دانستند باید با خود روسری هم همراه داشته باشند... آخر مهندس هم مهندسهای قدیم، هیتلر هم هیتلر های سابق... شیخ اصلاحات/ نه/ ببخشید/ من همینجا از همه عمامه به سرها / همه دلسوزان واقعی انقلاب و رهبر انقلاب عذرخواهی می کنم/ به خاطر وجود این شرور ساده لوح در لباس مقدس روحانی/ نفر پنجم انتخابات سال گذشته/ رقیب آرای باطله/ متخصص کشف مسائی جنسی/ ناتوانی و به خدمت شما که عرض کنم من چقدر وقت دارم/ که بی شک سخره عالم شدنش به واسطه توهینهای مکرر او در مجالس گوناگون به شخص رهبری و به نظام اسلامی و هتک حرمت لباس روحانیت است... باید به فکر تنگی و تاریکی قبر خود باشد/ آخر بیچاره ! تو را چه به "براندازی" تو که خودت ورافتادی ... من اگر جای تو بودم و چند تا کاغذ باطله از من سر می شدند/ خودم را به جای سطل آشغالهای خیابان آزادی آتش می زدم ... زنگ می زدم "نتانیاهو" تا "شجریان" را دعوت کند برای مراسمم در تل آویو/ کاشکی روزنامه ?? خرداد اعتماد ملی را بخوانید بچه ها/ فقط نیکول چیزمن از شیخ ساده لوح حمایت نکرده بود/ "شیخ برانداز" تو که معاون اولت هم رای داد به "هیتلر سبز"... و اما / آقایان پشت صحنه یک براندازی/ "اشعث های زمان"/ ما طرح تفاهم ملی را نمی پنداشتیم آشتی با مدعیان براندازی است/ مجال گفتن از "طلحه و زبیر" نیست/ اشعث های زمان دنبال قدرتند / اگر پول باشد و مقام/ ابو موسی اشعری برایشان می شود: خاتم الانبیای ثانی!... قرآنی که بر نیزه رفت، نیزه اش به دست فرزندان رجال بزرگ عهد پیغمبر بود/ قرانش را هم ابوسفیان داده بود معاویه تا بتواند قدرت را پس بگیرد... نه رفقا منطبق بر اشخاص نکنید/ اینها براندازان صدر اسلام بودند/ آیا اینها حکومت علوی را برانداختند یا حکومت حق علی بر دلها حاکم ماند/ کجای دنیا دیده اید/ زیارتنامه حضرت اشعث، حضرت معاویه، زیارتنامه طلحه و زبیر،زیارتنامه عمروعاص و ... بخوانند/ این "ورافتادگی" نیست؟؟!/ خروج از دایره نظام برای برخی پایان هویت نامعلومشان بود/ سرداران جنبش جلبک ها/ عرضه فرماندهی سطل آشغالهای شهرداری تهران هم نداشتند/ اینها تا پول "استات اویل" بود شکم اوباششان سیر بود و چاقوهاشان تیز... امروز مار سبز دو سر فتنه/ روی طاقچه آرایشگر محله ماست/ و مدام کنفرانسهای خبری و مصاحبه ها توی آرایشگاه به راه است/ به گزارش خبرنگار جرس، قرار است مریخ را هم فتح کنند... دلیلش هم خبر "الف.شین" به نقل از"الف.ف" است... سخن آخر، خون شهیدان ? ماه نماز انقلاب ما، صراط را به این دنیا کشاند تا بیافتند آنها که می خواهند بندازند. ... *سلامتی سر آقا سید علی خامنه ای صلــــوات [ پنج شنبه 89/3/20 ] [ 3:37 عصر ] [ فارا عطایی ]
[ نظر ]
|