سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ماه و مهر
 
قالب وبلاگ
چرا برخی از روشنفکران اصلاح طلب از همجنس بازی حمایت می کنند؟!فرجام سیاه اندیشه اصلاح طلبی

پیام فضلی نژاد......دوشنبه 10 تیر 1387 - 26 جمادی الثانی 1429 - 30 ژوئن 2008 - سال شصت و چهارم - شماره 189121روزنامه کیهان

مگر نه اینکه روشنفکران موسوم به اصلاح طلب می گویند: «هر حکمی از اسلام که با عقلانیت و عدالت مدرن تعارض داشته باشد، موقتی و متعلق به صدر اسلام به حساب می آید» (1)، بدین ترتیب، اکنون که عقلانیت و عدالت مدرن، «همجنس بازی» را نیز پذیرفته است، بر مبنای این ملاک، حکم فقهی اسلام درباره این پدیده ثابت و دائمی نخواهد بود و اصلاح طلبان وفق مبانی نظری خود باید «فحشای مدرن» را نیز بپذیرند.(2) چرا چنین قضاوت می کنیم؟
منازعه اخیر، که از سوی پاره ای از اعضاء حلقه کیان و ماهنامه زنان در برخی رسانه ها به راه افتاده است تا تکلیف اصلاح طلبان را یک سره کند، همه بر مبنای مبانی نظری اندیشه اصلاح طلبی استوار است. اول، اصلاح طلبان و عده ای از مدعیان فقاهت در بیان آنان قائل به تقسیم احکام اسلام به «دائمی» و «موقت» هستند. دوم، اصلاح طلبان «اجتهاد در اصول» و «اجتهاد در برابر نص» را جایز و بلکه لازم می دانند. سوم، اصلاح طلبان عقلانیت مدرن را اصل و آموزه های دینی را فرع بر آن می دانند و در پی سازگاری اسلام با دستاوردهای مدرنیته چون «حقوق بشر سکولار» هستند. چهارم، اصلاح طلبان هیچ قرائتی از دین را قرائت مقبول و حاکم فرض نمی کنند و معتقدند همه قرائت های دینی حق است و برای همین، اغلب آنان از فرق ضاله مانند بهائیت دفاع می کنند. پنجم، آنان فقه مصطلح اسلام را ناقص خوانده اند و از نقطه عزیمت فقه ستیزی می گویند فقهی که برخی از احکام اجتماعی اش امروزه غیراخلاقی تلقی می شوند، داوری اخلاقی مدرن، نمره مقبولی به این فقه نخواهد داد. برای همین است که با احکام شرعی از سنگسار تا قصاص مبارزه می کنند.
¤¤¤
روشنفکرانی که از پائیز 1370 در حلقه سیاسی ماهنامه کیان گردهم آمده بودند تا پروژه رفرم در اسلام و اصلاحات سیاسی را بر اساس آراء عبدالکریم سروش در کسوت پدر معنوی خود پیش ببرند، روزهای سیاهی را سپری می کنند؛ نقاب از چهره ایدئولوژی شان بر افتاده است، تناقضاتشان بیش از پیش آشکار گشته و امروز بر سر یک دو راهی سرنوشت ساز مانده اند: یا باید از مبانی نظری خود دست کشند و به تناقضات و سیاهی های آن اقرار کنند یا باید بر اساس همان مبانی نظری، همجنس بازی و فاحشه گری را نیز بپذیرند و به عنوان حقوق بشر! از آن دفاع کنند.
ابتدای دهه هفتاد، هنگامی که چهره های اپوزیسیون چون بهروز خلیق (عضو سابق سازمان چریک های فدایی خلق) در نشریاتی مانند کار که از آراء سروش و خاتمی (وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، با عنوان «تحولات فکری در بخشی از نیروهای اسلامی» یاد کرده و شادمان شده بودند، شاید کمتر کسی باور داشت که 15 سال بعد، گفتمان طایفه ای از این روشنفکران «مشروعیت همجنس بازی» و «مقبولیت چند شوهری زنان» باشد. آن ها که مانند تحلیلگران روزنامه کیهان از 15 سال پیش، هشدار می دادند فرجام فقه ستیزی و سپس روحانیت گریزی و در آخر قدسیت زدایی و قرآن ستیزی حلقه کیان، به بسط و گسترش «ایدئولوژی فحشا» ختم می شود و دهها مقاله در این باب نوشتند، به انواع اتهامات متهم می شدند و از سوی سروش و شاگردانش، خشک مغزان تنگ نظری خطاب می شدند که رسالتشان «تحول زدایی» است.
سال 1376 که به خیال همپیمانان دوم خردادی حلقه کیان، آن «تحول» ژرف و شگرف با رأی مردم به آقای محمد خاتمی پدید آمد، روشنفکران سکولار که برای حفاظت از خود پسوند «دینی» را برگزیده بودند، از پلکان قدرت بالا رفتند و مناصب دولتی را صاحب شدند. نظریه پردازان و صاحبان دولت اصلاحات، از اندیشه ای که تحت عنوان «جامعه مدنی» تبلیغ می کردند، معنای شفاف و روشنی را به دست نمی دادند. برای مخاطب، آشکار نبود که مقومات و مبانی اندیشه آنان، مثلاً از «آزادی مخالف» یا «آزادی زن» یا «حقوق اقلیت ها» چیست؟!
بسیاری چون گنگ خواب دیده به این مفاهیم نگاه می کردند. روزنامه همشهری، سال 1376 یادداشتی را منتشر کرد با نام «فرجام روشنفکری دینی». لب لباب تحلیل روزنامه ارگان شهرداری تهران- که حزب کارگزاران سازندگی آن را در سیطره خود داشت- این بود که روشنفکران دینی در کنه اندیشه شان مدرنیسم را پذیرفته اند، منتها سعی می کنند جنبه هایی از سنت را که دغدغه شخصی ایشان است، در عالم عمل محفوظ دارند.
اما روزنامه همشهری از نکته ای دیگر نیز سخن می گفت. آن تحلیل ناظر بر این بود که روشنفکران اصلاح طلب دچار یک ثنویت و تناقض اند. آنان دستاوردهای عقلانیت مدرن را می پذیرند و در اندیشه خویش به آن پایبند می شوند، ولی متأسفانه(!) در حد دغدغه های شخصی به اندکی از سنت های دینی، همچنان وفادار هستند. همشهری بزرگترین تناقض نمای روشنفکری دینی را «تناقض پندار- رفتار» می دانست و معتقد بود که اعضاء حلقه کیان گرچه در پندار لوازم عقلانیت دنیای مدرن را پذیرفته اند، اما در رفتار خود آن را پیاده نمی کنند و «وجودشان آن را هضم نکرده است.»
توصیه روزنامه همشهری به روشنفکران اصلاح طلب که به تازگی در دولت اصلاحات پلکان قدرت را بالا رفته بودند، این بود که تناقض را کنار بگذارند و با زدودن خرده سنت های دینی از ذهن و روانشان، رفتاری سراپا مدرن داشته باشند. چندی پس از دوم خرداد 1376، نشریات زنجیره ای و وابسته به حلقه کیان، تعاریف روشن تری از فلسفه شبه مدرن خود را آشکار کردند. آنان از «حق ارتداد» سخن می گفتند، حبس دین در حوزه خصوصی شهروندان را می خواستند و اینکه «حقوق بشر» را باید به منزله یک حقوق فرادینی پذیرفت به نحوی که بر احکام دین هم حکومت کند. آن ها، آشکارا از «جایگزینی روشنفکران دینی به جای روحانیت» به عنوان منبع تغذیه فکری ایرانیان دم می زدند. می خواستند روشنفکرانی که امروز در تناقضات نظری خود، بر سر یک دو راهی دشوار گرفتار شده اند و بخشی از آنان به توصیه نشریاتی چون روزنامه همشهری، از همان سالیان لوازم عقلانیت مدرن را سراپا پذیرفتند و اکنون هم از همجنس بازی و فاحشه گری نیز دفاع می کنند را به جای روحانیت متعهد به اسلام بنشانند!
پیش از این برای حمایت از «حقوق زنان»، برخی از آنان که خود را «فمینیست های مسلمان» می نامیدند و در ماهنامه توقیف شده زنان، فعالان فمینیست حلقه کیان را تشکیل می دادند، با سیاستمداران هلندی- آمریکایی هم پیمان و هم کلام شدند. گفتند که ما «حق اختیار خود بر بدن هایمان» را مطالبه می کنیم. «آزادی سکسوآلیته» که مراد از آن می تواند «قانونی کردن فحشا» باشد، شعار مشترک بخشی از فعالان زن در حزب مشارکت ایران با دخترکان و پسرکان کمپین یک میلیون امضاء بود.
روشنفکرانی که خود را برتر از روحانیت می دیدند، امروز چه پیشنهادی برای ایرانیان دارند؟! امروز، در زمانی که مایکل لدین (کارشناس ارشد CIA و نظریه پرداز یهودی- صهیونیست مؤسسه امریکن اینتر پرایز) از لزوم ارائه قرائتی سکولار از قرآن کریم سخن می گوید، وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) نیز ترجمه ای از کتاب مقدس مسلمانان را منطبق بر خاستگاههای صهیونیستی روانه بازار کتاب می کند، شخصی با نام سجاد قائم مقامی (عضو گروهک چریک های فدایی خلق) که نام مستعار قادر عبدالله را برای خود برگزیده، در هلند می گوید که برای مبارزه با روحانیت اسلام، قرآنی سکولار را به جهانیان معرفی خواهد کرد و عبدالکریم سروش نیز از کنار کاخ سفید، اصالت و مرجعیت قرآن را مخدوش می کند و وحی را به الهام و پیامبر را به شاعر تشبیه می کند، در این میانه، عده ای از نظریه پردازان سابق و لاحق اصلاح طلبان هم در حلقه کیان که اکنون در لابی های اسرائیلی چون انستیتو هوور لانه کرده اند، چون گذشته به آنان کمک می کنند.
بیش از یک دهه است که هرگاه موج اسلام خواهی در جهان اوج می گیرد، پای اعضاء حلقه کیان در مجامع غربی به میان می آید تا قرائتی سکولار از اسلام و قرآن ارائه کنند؛ نسخه ای بی خطر که دین مسلمانان را منهای حکومت، منهای جهاد، منهای روحانیت، منهای فقاهت، منهای مرجعیت و... تصویر می کند (3) اردیبهشت سال 1377، وقتی که نهضت اسلامی در دانشگاههای فرانسه اوج گرفته بود، عبدالکریم سروش، رضا تهرانی (مدیر مسئول ماهنامه کیان) و حسین قاضیان (از مجرمان پرونده فروش اطلاعات به آمریکا) به پیشنهاد رامین جهانبگلو (جاسوس مخملی ایالات متحده) و دعوت اتحادیه مدرسان فرانسه به پاریس رفتند تا در مذاکراتی پشت درهای بسته، راهبردهای کنترل ایدئولوژی اسلامی را در جامعه لائیک فرانسه پیشنهاد دهند.
امروز نیز آرش نراقی که با نام احمد نراقی در ماهنامه کیان می نوشت و مشهور به تدوین پاره ای از مبانی فکر اصلاح طلبی است و اکنون در انستیتو هوور حضور دارد، در قرائت نوینی از قرآن کریم، هم جنس گرایی را ناسازگار با دین مقدس اسلام نمی یابد! وی در مقاله مبسوط «درباره اقلیت های جنسی» (25 نوامبر 2005) با استناد به ادبیات گسترده هم جنس گرایی، آن را پدیده ای طبیعی و اخلاقی معرفی کرد. پس از آن هم طی یک سخنرانی زیر عنوان «اسلام و مسأله اقلیت های جنسی» در دانشگاه کالیفرنیای لس آنجلس، کوشش او مصروف آن شد تا قرائتی سازگار با قرآن از هم جنس گرایی ارائه کند. نراقی همچنان از نزدیک ترین شاگردان و محرمان عبدالکریم سروش به شمار می رود.
اکبر گنجی (مدیر مسئول ماهنامه توقیف شده راه نو) که در شورای سردبیری روزنامه های متعلق به مشاوران ارشد رئیس جمهور سابق مانند صبح امروز، آفتاب امروز و... حضور داشت- و اصلاح طلبان از او به عنوان کسی یاد می کنند که عقلش نمی کشد، اما چاقو خوب می کشد- با استناد به گفتارهای مشترک روشنفکران و اصلاح طلبان داخل کشور با دیدگاههای کلان آرش نراقی پیرامون قرآن، به آنان یادآوری می کند که نمی توانند حالا که پای پذیرش و حمایت از همجنس بازی به میان آمده، خود را کنار بکشند و از ترس متهم شدن به اسلام ستیزی، آراء خود را پنهان کنند! گنجی، امروز در آمریکا همان تحلیل 11 سال پیش نویسنده روزنامه همشهری را با مصادیق شفاف تکرار می کند و سپس با یادآوری مبانی تفکر اصلاح طلبی، از روشنفکران اصلاح طلب (رفرمیست ها) چون محسن کدیور می خواهد که مانند برخی دیگر از اعضاء حلقه کیان و ماهنامه زنان، و بر مبنای مبادی و مبانی نظری پروژه رفرم در اسلام و اصلاح طلبی، از همجنس بازی نیز حمایت کنند، چرا که پذیرش این پدیده، نتیجه منطقی روش و منش تئوریک آنهاست.
این منازعه نوین، اصلاح طلبان و روشنفکران سکولار حامی آنان را بر سر یک دو راهی دشوار قرار می دهد. دو راهی بر مبنای گزینه های ذیل صورتبندی می شود:
1- از یک سو راه به پذیرش همجنس بازی و همجنس بازان به عنوان یک «حق» و «اقلیت اجتماعی» می برد. اصلاح طلبان، وفق مبانی نظری خود که پذیرش لوازم عقلانیت مدرن غرب (عقلانیت ماسونی) است، نمی توانند همجنس بازان را در قامت یک اقلیت اجتماعی نپذیرند و از آنان دفاع نکنند .اگر چنین نکنند، نهادهای حقوق بشری غرب که اعتبار اصلاح طلبان همه وامدار جوایز، مدارک دانشگاهی و پروپاگاندا و تبلیغات رسانه ای آنان است، به تدریج از پیاده نظام های ایرانی خود رویگردان می شوند و این رویگردانی سبب انزوای معنوی و مادی روشنفکران موسوم به اصلاح طلب خواهد شد.
2- عقلای قوم اصلاح طلب اگرچه می دانستند که تن دادن به مدرنیزاسیون غربی تنها به مبارزه با شکل حاکمیت اسلام و مباحثی چون سکولاریزم دینی خلاصه نمی شود و پایان این راه پرابهام، تنها وابستگی سیاسی و امنیتی به غرب نیست، اما در این برهه دشوار می تواند از مبانی نظری خود دست کشند. آنان اکنون بدل به حاملان نظام ارزشی غرب در ایران شده اند و با تکیه به مبانی نظری خود چاره ای جز دفاع از ایدئولوژی فحشا ندارند؛ ایدئولوژی ای که نه تنها با اسلام در تعارض مطلق است، بلکه با فطرت آدمی نیز سر ستیز دارد. عقلای این قوم می توانند و باید مبانی نظری خود را که به پایانی سیاه ختم می شود، کنار بگذارند و البته که از پایان راه رفته نیز می توان بازگشت. این بازگشت، انتشار مواضعی شفاف را در این منازعه می طلبد.
یادداشت ها:
1 و 2- «روشنفکری دینی و مسأله همجنس گرایی»، رادیو زمانه، 5 تیر 1387
3- بدین سبب است که برخی نام دیگر حلقه کیان را «فرقه منهاییون» نهاده اند

[ جمعه 87/4/21 ] [ 11:18 صبح ] [ فارا عطایی ] [ نظر ]

بازخوانی پرونده عملکرد برخی مطبوعات در 18 تیر

حادثه کوی دانشگاه از جمله حوادثی است که ممکن است در کشورهای دیگر هم اتفاق بیفتد، یا حتی اتفاق افتاده باشد، اما آنچه اهمیت دارد، این است که ایران هر کشوری نیست و مردم آن هم هر مردمی نیستند.
باید روشن شود که اینگونه حوادث در ایران چرا باید اتفاق بیفتد؟ دلایل اصلی ایجاد اینگونه بحرانها چیست؟ چرا برخی از جریانهای سیاسی داخل کشور با بحران سازان همنوایی می‌کنند و بسیاری پرسش‌های دیگر که به نظر می‌رسد پس از گذشت 8 سال هنوز پاسخ مناسبی به آنها داده نشده است.
در این میان بررسی برخی از روزنامه‌های کشور، در هنگامه‌ی بحران تیر ماه سال 1378 شاید بتواند به برخی از پرسش‌های مطرح شده پاسخ دهد.
روزنامه جمهوری اسلامی در واکنش نسبت به این حادثه در تاریخ 22/4/87 می‌نویسد؛ «چرا مسئولین به ویژه آنهایی که برای هر نارسایی و مشکلی، ده‌ها تجمع و گردهمایی تشکیل می‌دهند، در برابر حرمت شکنی عده‌ای اوباش نسبت به مقدسات نظام از جمله بسیجیان، سکوت اختیار کرده‌اند و دم بر نمی‌آورند؟»
جمهوری اسلامی در ادامه تحلیل خود اعلام می‌کند:«هم اقدام دانشجویان در راهپیمایی و تجمع بدون مجوز و غیرقانونی، خلاف بوده است و هم یورش افراد به محوطه خوابگاه» و سپس این پرسش را مطرح می‌کند که «چرا برخی با برخورد یکسویه با این مسئله اصرار دارند که خطای اول را نادیده بگیرند و فقط خطای دوم را محکوم کنند.»
روزنامه جمهوری اسلامی در مقاله‌ای دیگر در تاریخ 30/4/78 چنین نتیجه‌گیری می‌کند که «هدف اصلی تمام اقدامات و تشنجات اخیر، ختم انقلاب بوده است»، در مقابل روزنامه تعطیل شده «خرداد» نیز با انتخاب تیتر «کوی دانشگاه تهران به خون کشیده شد» جنجال بر انگیزترین تیتر را برای صفحه اول خود برمی‌گزیند.
روزنامه خرداد در نخستین موضع‌گیری خود در قبال این مسئله، وقوع حوادثی از این دست را دلیلی بر این مدعا می‌داند که فضای سیاسی کشور به هیچ وجه تحدید آزادی مصرح در قانون اساسی از جمله آزادی مطبوعات را پذیرا نیست.
یکی دیگر از محورهای مورد توجه روزنامه «خرداد» تاکید و بازگویی خواسته‌های گروهی از دانشجویان معترض به ویژه درخواست عزل فرمانده نیروی انتظامی بود.
روزنامه خرداد با طرح این مسئله به تجمع و ایجاد جو ناامنی توسط این گروه از دانشجویان در شب حادثه و غیرقانونی بودن اقدام آنان هیچ اشاره‌ای نمی‌کند و تنها به خواسته‌های دانشجویان توجه دارد و به این پرسش هم پاسخی نداده است که آیا عده‌ای که خاتمی در22/4/78 آنها را آشوب طلب خواند، با ایجاد ناامنی و اغتشاش می توانند باعث تغییر قانونی یا عزل مسئولی شوند؟!
روزنامه «خرداد» در ادامه تحلیل‌هایش می نویسد؛ «شبیخون نظامی به دانشجویان با همراهی انصار خشونت، چیزی جز ادامه خط سعید امامی در قتل‌های سال گذشته (زنجیره‌ای) تحت عنوان مبارزه با تهاجم فرهنگی و ارائه طرح ساماندهی فرهنگی نیست.»
در تاریخ 22/4/78 روزنامه خرداد باز هم در تحلیل‌هایش وقوع این آشوب‌ها را به نیروهای شبه نظامی که آنها را «گروه فشار» می‌نامد نسبت داده و نوشته است:‌«طی دو روز گذشته فضای شهر به ویژه خیابانهای انقلاب، جمهوری و خیابانهای مرکزی شهر به گونه‌ای بی‌سابقه، غیر منتظره و اسراسر آمیز شاهد حضور نیروهای شبه نظامی با لباس‌ها و ظواهر یک دست ولی مشخص شده است. این مسئله حکایت از حضور نیروهای آشوب طلب و قانون ستیزی دارد که حاکمیت قانون و برقراری امنیت را مرگ خود می‌پندارند.»
سیاست‌گذاران روزنامه خرداد در ادامه تحلیل‌های خود حوادث کوی دانشگاه و تبعات بعدی آن را به گردن نیروهای حزب اللهی می‌اندازند.
تیتر اول روزنامه پس از 18 تیر روزنامه خرداد جالب توجه است، این روزنامه در 19 تیر 78 صفحه اول خود را با این تیتر درشت به چاپ می‌رساند، «کوی دانشگاه تهران به خون کشیده شد» و تعداد دیگری از روزنامه‌های موسوم به زنجیره‌ای آن زمان از کشته شدن 3 تا 5 نفر و همچنین مجروح شدن صدها تن از دانشجویان خبر می‌دهند.
«قتل حداقل 2 دانشجو در حمله نیروی نظامی به خوابگاه قطعی است.» این مطلبی است که در روزنامه 20/4/78 صبح امروز چاپ شده بود. این روزنامه در تاریخ 19/4/78 همچنین نوشت؛«برخوردهای خشونت آمیز لاجرم واکنش‌های خشن نیز در پی خواهند داشت و در نهایت جو جامعه به ناآرامی و التهاب کشیده خواهد شد و اعمال خشونت علیه دانشجویان آن هم در حریم دانشگاه از یک سو جنبش دانشجویی را به اتخاذ شیوه‌هایی وادار می‌کند که موجب گسترش فضای خشن در بخش‌های دیگر جامعه می‌شود و از سوی دیگر راه را برای فرصت طلبانی باز می‌کند که از آب گل آلود خشونت و ناامنی، ماهی‌های دلخواه خود را می‌گیرند.»
روزنامه صبح امروز معتقد بود که جریانات کوی دانشگاه تنها برای به خشونت کشاندن کشور طراحی شده و اصلاحات خاتمی را هدف قرار داده بود.
این روزنامه از مرحله جدید تهاجم سیاسی به دولت خاتمی خبر می‌دهد و در تاریخ 78/04/28در مطلبی می‌نویسد؛« تضعیف خاتمی و راه حل‌های او یعنی اوج‌گیری مجدد بحرانها.»
روزنامه «نشاط» هم همچون روزنامه‌های هم طیف، در تحلیل‌های خبری خود، بیشتر به تحریک دامن زدن به تشنجات اقدام می‌کرد.
این روزنامه در سرمقاله خود در 21 تیر ماه 1378 خود نوشت؛ «جنبش دانشجویی که علاوه بر اوصاف کلاسیک خود یعنی صراحت صداقت و فداکاری اینک به یک تجربه گرانبهای 20 ساله نیز مجهز است می‌رود تا بعضی را از خواب جزمیت بیدار کند. زیرا این بار عقده‌های متراکم سر ریز کرده و فشارها به حدی رسیده که جان ارزان شد، این بار رعب به جای این که نصر آفریند رسوایی آفرید.».
روزنامه‌ی نشاط در یک تحلیل دیگر از روند پیگیری پرونده حمله به کوی دانشگاه انتقاد می‌کند و می‌نویسد؛«افکار عمومی حق دارد بپرسد چگونه است که نیروی انتظامی و گروه‌های فشار به کوی دانشگاه حمله می‌کنند و در این هجوم فرد یا افرادی کشته و مجروح می‌شوند و ما نمی‌دانیم چه کسی این کار را کرده است و یا می‌دانیم و آن را جزو اطلاعات سری قرار می‌دهیم، اما از آن سو وقتی منوچهر محمدی به عنوان یکی از عوامل آشوب‌های اخیر دستگیر می‌شود، بلافاصله اطلاعاتی تا این حد دقیق و وسیع‌ از فعالیت‌ها و ارتباطات ریز و درشت داخلی و خارجی او منتشر می‌شود، چرا تمام حقیقت را نمی‌گوییم.» 30/4/87
تلاش برای بزرگ نمایی حادثه رخ داده، آمار غیر واقعی از تلفات حادثه ، نپرداختن به همه ابعاد حادثه از جمله اقدامات غیر قانونی و آشوب طلبی از جمله رویکردهای این دسته از مطبوعات کشور در آن رویداد است و اما رسانه های بیگانه.
رادیو آمریکا در تاریخ 20/4/78 خبر می‌دهد؛ «در پی درگیری‌های خون بار بین دانشجویان ایرانی و نیروهای امنیتی آن کشور، دست کم سه نفر از دانشجویان کشته شدند و کشور دست خوش ناآرامی شدید شده است.»
رادیو رژیم صهیونیستی هم در 19/4/78 در خبرهای خود اعلام کرد؛ «در جریان حملات خشونت‌باری که گروه موسوم به انصار حزب الله و نیروهای ضد شورش حکومت اسلامی شب گذشته علیه دانشجویان در تهران انجام دادند؛ دست کم 5 تن از دانشجویان کشته شدند و ده‌ها نفر هم زخمی که حال چند تن از آنان وخیم است.»
راستی بین محورهای رسانه های آمریکایی و صهیونیستی همسویی و قرابت در چه حد است؟ و این همسویی چه پیامی در خود دارد.
این بزرگ نمایی و متهم کردن نیروهای حزب اللهی و انتظامی در حالی صورت گرفت که در این چند روز شوم گروهی از دانشجویان به همراهی اراذل و اوباش هر آنچه خواستند کردند و حتی حریم خانه خدا را هم شکستند اما حتی یک نفر از آشوبگران کشته نشد.
این واقعه را می‌توان با بسیاری از وقایع دیگر که در دنیا اتفاق می‌افتد، مقایسه کرد. برخورد شدید و خشونت آمیز پلیس ترکیه با دانشجویان مسلمان، قتل عام دانشجویان معترض چین توسط پلیس آن کشور در میدان معروف «تیان آن من»، کشته شدن چندین دانشجوی معترض کره جنوبی توسط پلیس آن کشور و نمونه‌های دیگر که نشان دهنده برخورد قهر آمیز و شدید با اینگونه اعتراضات غیر قانونی است.
... و اما پایان حادثه که به یک حماسه بزرگ ختم شد. همه کسانی که در این غائله نقش داشتند، چه عوامل داخلی سرسپرده و چه عوامل خارجی که آن را رهبری کردند، در 23/4/78 با بهت و حیرت وصف ناپذیری روبرو شدند.
حضور آگاهانه و میلیونی مردم نقاط مختلف کشور به ویژه مردم تهران در واقع به یک هفته آشوب و التهاب پایان داد.
دم مسیحایی رهبر فرزانه و دلسوخته انقلاب آب زلالی بود بر آتش بر افروخته شده توسط شیاطین، سخنان مقام معظم رهبری در اوج بحران بازتاب مثبت و مطمئنی در جامعه داشت به طوری که باعث کنترل و مهار بحران و حضور میلیونی و به یاد ماندنی مردم در 23 تیر ماه سال 1378 داشت.
مطبوعات فوق الذکر اما در ماجرای 23 تیر رویکردی متفاوت ولی باز همسو با بیگانه داشتند. نپرداختن به حضور میلیونی مردم و یا در حاشیه قرار دادن آن محور مواجهه این گروه رسانه ها با رویداد بزرگ 23 تیر بود که خوانندگان را به مراجعه به این روزنامه ها در آن تاریخ دعوت می کنیم.

منبع:فارس نیوز


[ یکشنبه 87/4/16 ] [ 7:3 عصر ] [ فارا عطایی ] [ نظر ]

ماه رجبه...ماه خدا.. یه ماه عزیز...ماه اغازه روزه گرفتن اوناییکه میخوان به استقبال ماه رمضون برن..ماهی که یه روز روزه گرفتن یعنی وارد شدن تو بهشت..میبینی با داشتن خلوص تو کارات ..داشتن یه قلب بزرگ و نیت پاک چه راحت میتونی دوست خدا بشی و بری بهشت..

ولی افسوس که همین قدر کارم برای بیشتر ما ادما شده هفت خوان رستم.....

ولی بازم فرصت هست ...اصلا تا زنده ایم ...یعنی فرصت داریم....میتونیم با خدا دوست باشیم.....

ولی میدونی چیه...؟هرچی گفته بشه....باز میبینی که تشنه لب زیادند ...در حالیکه اب توی کوزه، دم دسته...

روزمرگی شده بلای جانمون....هرچی بیشتر درمیاری انگار کمه...هرچی زرق وبرقامون بشتر شده..دلامون سنگی تر شده..

فرصت خوبی پیدا شده....ببینم امسالو چیکار میکنم..شما چی؟

خدایا توی این ماه عزیز یه فرصت خوب دیگه به هممون بده تا لیاقت بنده خوب تو بودن رو داشته باشیم...امین


[ جمعه 87/4/14 ] [ 6:44 عصر ] [ فارا عطایی ] [ نظر ]

1-بعد از اینکه سه نفر در حادثه رانندگی می میرند برای تعیین تکلیف به اسمان می روند

 از همه انها فقط این سوال پرسیده می شود "وقتی که شما در تابوت خوابیده اید و اقوام و خانواده برای شما گریه می کنند دوست دارید که در باره شما چه بگویند؟"

 اولین نفر به سرعت جواب داد : " دوست دارم بشنوم که یکی از بزرگترین پزشکان زمان خود بودم "

دومین نفر می گوید " دوست دارم بشنوم که همسری استثنایی و معلمی بودم که تحولی بزرگ در بجه ها و اینده انها ایجاد کردم "

اخرین نفر مدتی فکر کرد و جواب داد " فکر می کنم دوست دارم بشنوم ":

هی نگاه کنید ! او داره تکون می خوره  ....

2-

مردی با سرعت زیاد در اتوبان رانندگی می کرد و با دیدن خود در میان انبوهی از ماشین ها که با همان سرعت رانندگی می کردند احساس امنیت می کرد . به هر حال زمانی که از سرعت گیر میگذشت توسط یک سرعت یاب مادون قرمز گیر افتاد و مجبور شد که کنار بزند . پلیس به او برگ جریمه داد و در حالی که به سمت خودروی گشت خود حرکت می کرد مرد پرسید" می دونم که سرعتم زیاد بود اما فکر می کنم که این عادلانه نیست. ماشین های زیادی با سرعت زیاد حرکت می کردند پس چار فقط من را جریمه کردید؟ "

پلیس جواب داد " تا حالا ماهی گیری رفتی؟"

 مرد متعجب پاسخ داد " ااااا.....خوب.... بله "

پلس با خنده گفت " تا حالا تونستی همه ماهی ها رو بگیری؟


[ دوشنبه 87/4/10 ] [ 11:35 عصر ] [ فارا عطایی ] [ نظر ]

مواد تبلیغی (پوستر- آنونس – تیزر - پلاکادر و عکس) سینمای امروز- از همان تفکر و سیاستهای کلی تولیدات سینمائی سرچشمه می گیرد. قاعدتا اگر بخواهیم مدیریتی را ارزشیابی کنیم کافیست نگاهی به انتخاب مدیران میانی و خروجی تولیدات و تصمیم گیریها. تاثیرگزاری. تفکر و اندازه عقلائی بیندازیم تا مدیریت او را مورد سنجش قرار دهیم. وقتی مدیری تفکر ساده اندیش و سطحی داشته باشد قطعا انتخاب مدیران پائین تر یا اندازه اوست و یا پائین تر. تصمیم گیریها و تولیدات نیز به همان میزان و اندازه خواهد بود.اگر اندکی دقت کنید می بینید امروز چه قشری از کارگردانها و تهیه کنندگان و طراحان گرافیکی در حال تولید آثار سینمایی و تبلیغی هستند. اگر در این میان اثر فاخری هم دیده شود قطعا تلاش و انگیزه خالق اثر است تا اینکه تاثیر سیاستهای هوشمندانه و منطبق بر واقعیات مسئولین سینمایی! یکی از کارگردانهای پیشکسوت می گفت: قبل از انقلاب فقط از دو موضوع بیشتر نمی توانستیم فیلم بسازیم 1-جاهلان 2- فاحشه ها    چون اینها تنها قشری بودند که صاحب اتحادیه و انجمن نبودند. بعد از انقلاب هم جز پرداختن به مسائل عشقی و عاشق شدن آبگوشتی و نخ نما شده و تکراری چیزی دیگری نمیشه ساخت! چرا اجازه ساخت فیلمی درباره این اختلاسهای میلیاردی نمی دهند؟ اگر بخواهیم درباره این موضوعات فیلم بسازیم باید تحقیق کنیم و اگر تحقیق و بررسی کنیم سر کله آقازاده ها پیدا میشه و زیاد به مذاق آقایان خوش نمی آد. پس نتیجه می گیریم باید دوباره برگردیم به موضوعات از قبیل اینکه: پسری دختری را دوست دارد ولی برای رسیدن به او مشکلاتی دارد یعنی دنبال نخود سیاه رفتن. سینمای دولتی بی رونق و بی انگیزه و غیر واقعی و دور از مشکلات و مسائل مردم فقیر – بیکار- و بی انگیزه چه کارآیی دارد؟ مگر این مشکلات در کشورهای پیشرفته نیست؟ چرا آنها از پرداختن به این موضوعات ابائی ندارند؟ و ما همیشه در حال پنهان کردن آن هستیم! چگونه باید چشم بر واقعیات بست و آنرا نبینیم! آیا شما منکر وجود خورشید هستید؟ تصاویر پلاکادرهای سینما نشانه خوبی است از بی محتوا - تکراری و کلیشه بودن این سینماست. که با سرعت زیاد در حال سقوط است. اگر نام فیلم را از این پلاکادرها حذف کنیم آیا می توانید فیلم ها را از یکدیگر تشخیص بدهید؟ چرا به هنرمندان فرهیخته مجال کار نمی دهند؟ حتی بعضی از آنها فاصله بین هر کارشان نزدیک به یک دهه می شود. خروجی این سینما چیزی جز رفع تکلیف و ارائه آمار و ارقام کمی سینما برای مسئولان بالاتر و سرگرم کردنمردم بدون رعایت ابتدائی ترین ساخت و سازهای حرفه ای سینما. و پائین آوردن سلیقه مردم چیزی دیگری به ارمغان نخواهد آورد.

 زمانی که فیلم عاشقانه ساخته علیرضا داودنژاد در دفتر گل فیلم . متعلق به برادران آشتیانی پور در حال آماده ساری برای اکران عمومی بود می گفت: برای اکران این فیلم از سوی دفتر نظارت و ارزشیابی معاونت سینمای خیلی اذیت شدم هم بخاطر موضوع فیلم و هم بخاطر محدودیت ها و شرایط اجتماعی آن زمان. می گفت: برای گرفتن مجوز نمایش فیلم به دفتر آقای خاکبازان مدیر کل نظارت و ارزشیابی معاونت سینمایی وزارت ارشاد رفته بودم آن سال آقای ایرج قادری و ابراهیم حاتمی کیا هر دو فیلم ساخته بودند فیلم ایرج قادری به راحتی پروانه نمایش گرفته بود و حاتمی کیا ممنوع الکار بود. من از سر کنجکاوی از ایشان پرسیدم من از کارهای شما سر در نمی آورم؟ شما که ادعای مسلمانی و انقلابیتون گوش فلک را کر کرده! این کارها یعنی چی؟ در دوران شما باید ایرج قادری با آن گذشته سینمای قبل از انقلاب فیلم بسازد و براحتی اجازه نمایش بگیرد؟ و حاتمی کیا که فرزند همین انقلاب هست و تو تمام فیلمهاش پیام انقلاب و بسیجیها را انتقال میده شما ممنوع الکارش می کنید؟ خاکبازان در جواب گفته بود: ما با امثال ایرج قادریها مشکلی نداریم فیلمهاش دختر پسری و ... هست و حرفی برای گفتن نداره هر وقت بخواهیم گوششو می پیچیم. ولی مشکل ما با بچه مسلمونائیه که می خواهند حرفهای گنده گنده بزنن!

منبع :رجا نیوز


[ جمعه 87/4/7 ] [ 10:8 عصر ] [ فارا عطایی ] [ نظر ]
<      1   2      
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

با ماه و مهر همسفر جاده های اسمانی باشید.
لینک دوستان
امکانات وب
head> تابستان 87 - ماه و مهر