سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ماه و مهر
 
قالب وبلاگ
به نام خدا

متن کامل رساله

چگونه پروژه «جامعه مدنی» به «مبارزه مدنی» تبدیل شد؟
ماموریت محمد خاتمی برای کودتای مخملی

نویسنده: پیام فضلی‌نژاد* پژوهشگر موسسه کیهان/ نویسنده کتاب «شوالیه‌های ناتوی فرهنگی»/ پرفروش‌ترین کتاب سیاسی سال 1387
ناشر: روزنامه کیهان، مرکز پژوهش‌های موسسه کیهان، تیرماه 1388

سرفصل‌های رساله:
بخش اول: زمینه‌های کودتای نرم ::: بخش دوم: استراتژیست‌های نافرمانی مدنی در تهران ::: بخش سوم: شاه کلید انگلیسی ::: بخش چهارم: در وزارت کشور چه گذشت؟ ::: بخش پنجم: رازها و رانت‌های خاتمی

چکیده رساله:
«محمد خاتمی» از سال 1376 «نیروی سازمانی» کودتای مخملی را در دولت اصلاحات پدید آورد و سال 1388 آنان را برای تحقق یک «کودتای سیز» در ایران سازماندهی و هدایت کرد. او با پایان دوره ریاست جمهوری‌اش، از سال 1384 در لابی‌های آمریکایی و اروپایی حضوری مستمر یافت و در سفرهای خارجی خود با رهبران عملیات امنیتی برای براندازی نظام اسلامی (مانند دبیرکل سازمان نظامی ناتو) دیدارهای گسترده‌ای داشت. آنان «محمد خاتمی» را به یک «تدارکاتچی» برای کارگزاران انقلاب مخملی در ایران بدل کردند. خاتمی ازسال 1385، با کلید واژه ها و کدهای استراتژیک «مبارزات مدنی» سخن می گفت. روز 10 تیر 1388 خاتمی در «سخیف‌ترین و مضحک‌ترین سخنرانی عمر سیاسی خود» گفت که نظام جمهوری اسلامی در برابر اعتراضات مترقی و مدنی شهروندان، «خون مردم را بی رحمانه» به زمین ریخت و حتی اجازه برگزاری مراسم ترحیم را به «خانواده‌های شهدا» نداد! خاتمی از 10 تیر 1388 رسما به عنوان «سرکرده» یک «اپوزیسیون برانداز» ظاهر شد و گفت «نظام جمهوری اسلامی فاقد مشروعیت مردمی می‌باشد و شکست خورده است.»

خاتمی از سال 1381، «عبدالواحد موسوی لاری» را در «وزارت کشور» مامور سازماندهی «نیروی سازمانی کودتای مخملی» در NGOها کرد. در پیشبرد این فرآیند 3 مغز متفکر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) و سرویس اصلاعات خارجی انگلستان (MI6) به نام‌های «یورگن هابرماس»، «ریچارد رورتی» و «جان کین» به دولت اصلاحات مشاوره می‌دادند. این سه تئوریسین امنیتی، بزرگترین فلاسفه و استراتژیست‌های اروپا و آمریکا هستند که پروژه «جامعه مدنی» را به استراتژی «مبارزه مدنی» در ایران بدل کردند. «دفتر مطالعات سیاسی وزارت کشور» با حضور «حسین بشیریه»، «سعید حجاریان»، «سهراب رزاقی» و «عبدالله رمضان زاده» مرکز تئوریک این پروژه بود که با «محمدرضا خاتمی» و «بهزاد نبوی» در مجلس ششم و «مرکز پژوهش‌های مجلس» در تعامل به سر می‌برد. برای تحقق «کودتای مخملی»، عبدالکریم سروش اط نیمه اول دهه 1370 با وزارت خارجه آمریکا همکاری نزدیک داشت و سال 1383، او به همراه بشیریه با «جرج شولتس» (وزیر خارجه سابق آمریکا) و «فرانسیس فوکویاما» دیدار و رایزنی کرد. «علیرضا بهشتی» نیز از سال 1381 با هابرماس جلسات متعددی را برگزار کرد و به همراه «محسن کدیور» در «دانشگاه تربیت مدرس»، تحقیقات آکادمیک برای چگونگی «گذار جمهوری اسلامی به دموکراسی آمریکایی» را پیش برد و سال 1387 به عنوان مشاور عالی موسوی برای «مبارزه مدنی» با نظام برگزیده شد. «نیروی سازمانی کودتای مخملی»، با بهره از میلیون ها دلار بودجه های مصوب کنگره آمریکا و پارلمان هلند، آموزش های ویژه ای برای ورود به فاز عملیاتی «کودتای مخملی» دید. پس از سوم تیر 1384، این بودجه‌ها بیش از 30 برابر افزایش یافت. پارلمان هلند، بودجه سالانه 15 میلیون یورویی را به نام «پلورالیسم رسانه‌ای در ایران» تصویب کرد و کنگره ایالات متحده بودجه سالانه 75 میلیون دلاری را به پروژه کودتای مخملی اختصاص داد که در سال 1387 به 108 میلیون دلار سید.

طراحی پروژه «کودتای سبز» برای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، فرآیند امنیتی پیچیده و استراتژی ای چند لایه دارد، اما از میان انواع مدل های «براندازی نرم»، رفتار سیاسی اصلاح طلبان بیشتر به استراتژی «ساموئل هانتینگتون» پهلو می زد. این فرآیند پس از دوم خرداد 1376 با تئوری «فشار از پایین، چانه زنی از بالا» آغاز شد و به استراتژی «مقاومت و بازدارندگی فعال» رسید. در نیمه دی ماه 1380، «بهزاد نبوی» در نطق پیش از دستور خود در «مجلس ششم» گفت که برای تحمیل خواسته های اصلاح طلبان به حاکمیت، باید مردم را به خیابان ها کشید و خرداد 1388، «میرحسین موسوی» نیز خط استراتژیک «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» را ادامه داد. صبح 21 خرداد 1388، او در پایان ایام نفس گیر مبارزات انتخاباتی در ملاقاتی با یک «فرستاده انگلیسی» آغاز «فاز عملیاتی مبارزات مدنی» را اعلام کرد و از روز 24 خرداد، در بیانیه‌ای مردم را به «مبارزه مدنی» علیه حاکمیت فراخواند که «محمد خاتمی» نیز به حمایت از او پرداخت. اکنون موسوی، خاتمی و کروبی، پروژه «کودتای سبز» را تعقیب می‌کنند.

در رساله حاضر، خطوط استراتژیک و تاکتیک‌های بنیادین این پروژه بازخوانی شده است.


بخش اول: زمینه‌های کودتای نرم

اسفند 1375، معاون وقت وزیر خارجه آمریکا در مقدمه گزارش «شورای روابط خارجی» پیرامون پروژه «جامعه مدنی» در ایران نوشت: «این جریان ]هواداران جامعه مدنی[ بخشی از یک حرکت فراگیرتر جهت متلاشی کردن اقتدار دینی جمهوری اسلامی است... و مشروعیت هر نوع حکومت دینی را زیر سؤال می برد.» این گزارش هنگامی منتشر شد که «محمد خاتمی» سخت مشغول مبارزات انتخاباتی برای هشتمین دوره ریاست جمهوری بود و از قضا «جامعه مدنی» را به عنوان شعار تبلیغاتی اش برگزید!

زیرساخت های پروژه جامعه مدنی از سال .1988م در «مرکز مطالعات دموکراسی» دانشگاه وست مینستر لندن توسط «جان کین» (نظریه پرداز سرویس اطلاعات خارجی انگلیس، MI6) باز تولید گشت و با آغاز دهه 1370 به پروژه اصلی روشنفکران سکولار ایران بدل شد. «بنیاد مطالعات ایران» که به ریاست «اشرف پهلوی» در واشنگتن. دی.سی فعال است، از محافل برجسته ای بود که از سال 1372 در فصلنامه «ایران نامه» پروژه جامعه مدنی را از این مرکز انگلیسی اقتباس کرد و تحقق آن را شرط لازم فروپاشی ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی دانست. پژوهشگران این بنیاد، مانند «علی بنوعزیزی» و «هوشنگ امیراحمدی» اعتقاد داشتند که ساختارهای جامعه مدنی به گسترش سکولاریسم در ایران کمک می کند و تنها نیرویی که توان انجام این «مأموریت» را دارد، اعضای حلقه کیان (موسوم به روشنفکران دینی) هستند. حتی گروهک هایی مانند سازمان فدائیان خلق (اقلیت) نیز با کنار نهادن مشی و مرام تروریستی، خود را هوادار «جامعه مدنی» جا زدند. استدلال آنان که 14 مرداد 1371 به قلم «بهروز خلیق» در ماهنامه «کار» منتشر شد، این بود که پروژه جامعه مدنی باید نقطه آغاز براندازی نرم جمهوری اسلامی تلقی گردد؛ مبارزه ای که این بار ماحصل «تحولات فکری در بخشی از نیروهای درون نظام مانند محمد خاتمی است.»

در نیمه اول دهه 1370، اجماعی گسترده میان محافل اروپایی و آمریکایی پیرامون تحقق «جامعه مدنی» در ایران شکل گرفت و یک کمپ سیاسی قدرتمند آن را پشتیبانی می کرد. ارکان بنیادی این کمپ را «مرکز مطالعات دموکراسی» انگلیس، «شورای روابط خارجی» آمریکا و «انجمن سیاسی خارجی» آلمان می ساختند و جلسات منظمی را برای رایزنی با کسانی که به «اصلاح طلبان» شهره شده بودند برگزار کردند. چهره پنهان رایزنی ها در آن هنگام، «جان کین» بود. او که از سال 1374، در پوشش استاد کرسی «جامعه مدنی» دانشگاه «وست مینستر» انگلستان تعامل خود را با «حسین بشیریه» و «عبدالکریم سروش» آغاز کرد، پس از دوم خرداد 1376 بارها به تهران آمد. سروش و بشیریه، سال ها در انگلیس اقامت داشتند و در دهه 1370، یک پای آنان در مرکز پژوهشی لندن و یک پای دیگرشان در حلقه های سیاسی ایران بود. از سال 72، سروش در «حلقه کیان» مأمور تبلیغ پروژه جامعه مدنی به عنوان اصلی ترین «مسأله روشنفکران ایران» شد و از سال 73، بشیریه نیز در «مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری» آن را در قالب «پروژه توسعه سیاسی» صورتبندی نمود. هدف این پروژه، دگرگون ساختن ماهیت جمهوری اسلامی از درون نظام و «گذار به دموکراسی» بود. از دل این دو محفل، در سال 1374 «حلقه آئین» با محوریت «محمد خاتمی» متولد شد که سروش، بشیریه، حجاریان، تاج زاده، ابطحی، کدیور و مجتهد شبستری از اعضای اصلی آن به شمار می رفتند؛ حلقه ای که بعدها شعار و سیاست های خاتمی را برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری 2 خرداد 1376 بر محور «گفتمان جامعه مدنی» صورتبندی کرد.

تا سال 1375، چهره های برجسته این سه حلقه در پوشش فرصت های مطالعاتی و بورس های پژوهشی بیشترین سفر رابه ایالات متحده، انگلستان و آلمان داشتند که جنجالی ترین آن، سخنرانی محرمانه «عبدالکریم سروش» در «انجمن سیاست خارجی» آلمان در سال 1374 بود. افشای این رایزنی های محرمانه، واکنش های فراوانی را در ایران برانگیخت. چنین فعالیت هایی، گاهی با اعتراض طیفی از شخصیت های آکادمیک مواجه نیز می شد. مثلاً در اسفند 1374، اساتید «کالج استیر» در ویرجینیا با انتشار پژوهشی اعلام کردند که روشنفکران ایرانی، اقتباسی ناقص و پرغلط از معنا و مبنای جامعه مدنی انجام داده اند و «تئوری های آنان فاقد حداقل استانداردهای علمی و اصول معتبر فلسفی است.»

روزنامه کیهان در آن سالیان، این رویکرد را با حساسیتی عمیق تر و از منظری جامع تر دنبال می کرد. «حسین شریعتمداری» بارها در مقالات خود هشدار داد که مبلغان تئوری کهنه «جامعه مدنی»، مباحثات علمی را بازیچه منافع و مطامع سیاسی خود ساخته اند. او فاش کرد که روشنفکران حامی خاتمی برای «جعل» وجهه ای علمی برای خود و پروژه سیاسی شان، حتی دست به «جعل» نامه حمایتی اسلام شناسان بزرگ می زنند. «حامد الگار» از بزرگترین اسلام شناسان معاصر و استاد دانشگاه برکلی، در 16 مرداد 1375 با ارسال نامه ای خطاب به شریعتمداری، رویکرد او را تصدیق کرد و نوشت: «این افراد ]در ماهنامه کیان[ زیر پرده روشنفکری و تجدد و اصلاح دینی، در پی براندازی اساس جمهوری اسلامی هستند.»

پاسخ به این انتقادات را ماهنامه «پر» (چاپ آمریکا) به سرعت در ویژنامه تابستانی خود منتشر کرد؛ نشریه ای که گردانندگان آن ایرانی تبارهای صهیونیست مانند «رویا حکاکیان»، «رامین احمدی» و... هستند و به نحوی علنی با لابی های امنیتی اسرائیل در آمریکا برای براندازی نرم جمهوری اسلامی تعامل دارند. این ماهنامه در شماره 127 خود نوشت در پروژه «جامعه مدنی» که روشنفکران سکولار در ایران دنبال می کنند، به هیچ وجه بحث علمی و فلسفی موضوعیت ندارد. اینکه آنان «بی سواد» هستند یا نه، مهم نیست، بلکه مهم، فرجام پروژه آنان است، «چون نتایج ناشمرده، پنهانی و خطرناکی برای حکومت اسلامی ایران دارد.»


[ جمعه 88/4/19 ] [ 5:19 عصر ] [ فارا عطایی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

با ماه و مهر همسفر جاده های اسمانی باشید.
لینک دوستان
امکانات وب
head> حوصله خوندن یه رساله رو دارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ - ماه و مهر